در دنیای پررقابت تجارت امروزی، برای اینکه کسب و کارها و شرکتها بتوانند موقعیت خود را در بازار تثبیت و حفظ کنند باید مزایای رقابتی بلندمدت ایجاد کنند. تمامی کسب و کارها همواره به دنبال فرصتهای بازار، بهبود خدمات مشتریان، مدلهای بهتر کسب و کار و شیوههای مختلف مدیریت کسب و کار هستند. همین امر باعث شده تا مدیریت کسب و کار با گرایش استراتژی اهمیت خاصی پیدا کند.
منظور از مدیریت کسب و کار با گرایش استراتژی چیست؟
تغییرات شدید و مداوم در بازار باعث شده تا کسب و کارها، شرکتها و حتی سازمانهای بزرگ بیش از پیش به اصول مدیریتی که عادات و رویههای سازمانی را شکل میدهند متکی باشند. به اصول مدیریت استراتژیکی که فعالیتهای یک کسب و کار را تحت تاثیر قرار میدهد و به آنها جهت میدهد مدیریت کسب و کار با گرایش استراتژی گفته میشود. هدف از این شیوه مدیریت، عملکرد برتر یک کسب و کار در مقایسه با رقبا و ماندگاری و تداوم این برتری است.
مدیریت کسب و کار با گرایش استراتژی نوعی ابزار است که کسب و کارها و شرکتها برای دستیابی به اهداف موردنظر خود در بلندمدت به کار میگیرند و معمولا یک دوره 3 الی 5 ساله و گاهی حتی طولانیتر را پوشش میدهد. در واقع، این استراتژیها مجموعه قواعدی هستند که یک الگوی مطلوب برای فرایند تصمیمگیری ایجاد میکنند. یک استراتژی خوب یک نقشه راه روشن و واضح ترسیم میکند و شامل مجموعه قوانینی است که فعالیتها و باید و نبایدهایی که افراد یک سازمان، شرکت یا کسب و کار موظف به رعایت آنها هستند مشخص میکند. همچنین، اولویتهایی را که برای رسیدن به اهداف مطلوب سازمانی مهم هستند تعیین میکند.
شیوه مدیریت کسب و کار با گرایش استراتژی یک رشته آکادمی و دانشگاهی است که خود شامل رویکردهای مختلفی است. مدیریت استراتژیک یک کسب و کار را میتوان با گرایشهای مختلفی مثل گرایش کارآفرینی، گرایش بازار، گرایش یادگیری، گرایش فناوری و غیره مورد بررسی قرار داد. در ادامه این مطلب بیشتر درباره انواع مختلف گرایشهای استراتژیک مدیریت کسب و کار یا جهت گیری استراتژیک صحبت میکنیم.
استراتژی کسب و کار چیست ؟
اگر بخواهیم خیلی مفید و مختصر استراتژی کسب و کار را تعریف کنیم میتوانیم اینگونه بگوییم که : استراتژی کسب و کار یعنی مشخص کردن هدفها و ترسیم مسیر رسیدن به آن اهداف تعیین شده. به عبارتی دیگر، استراتژی کسب و کار، شیوه ای مبتکرانه برای نمایش داراییهای منحصربهفرد و افزایش برتری و کمک به عملکرد اجزای مختلف سازمان است.
چرا کسب و کارها نیاز به استراتژی دارند؟
برای تمامی کسب و کارها، حفظ مشتریان فعلی راحتتر و ارزانتر از جذب مشتریان جدید است. درست همینجا است که مدیریت کسب و کار با گرایش استراتژی اهمیت پیدا میکند. زمانیکه یک کسب و کار طرح تجاری یا بیزینس پلن درستی نداشته باشد، ایجاد مشتری وفادار سخت میشود. کسب و کارهایی که قاعده و اصولی برای حفظ مشتریان خود نداشته باشند با خطر بیگانه شدن مشتریان مواجه میشوند. در این حالت، رقبا میتوانند به سادگی و با ارائه خدمات مشتریان، مشتریان بیگانهشده را به خود جذب کنند.
در اینجا، با ایجاد یک سیستم پیگیری قوی و دقیق با تماس تلفنی و ارسال ایمیل میتوان به مشتری نشان داد که برای آنها اهمیت قائل هستید و یا با ارسال کارت هدیه یا پیام تبریک به مناسبتهای مختلف حضور و وجود خود را به مشتری یادآوری کنید.
یکی دیگر از حوزههایی که داشتن استراتژی را مهم میکند، تخصیص منابع است. تمامی کسب و کارها، با هر اندازهای که باشند، منابع محدودی در اختیار دارند. در اینجا مدیریت کارآمد منابع ضرورت پیدا میکند تا بتوان از منابع موجود بیشترین استفاده را برد. با یک استراتژی درست میتوان از منابع مختلف مثل کارکنان، ارزش برند، مشتریان، علائم تجاری، تامینکنندگان، شرکای تجاری و غیره به عنوان یک مزیت رقابتی بهره برد و نیز با تولید محصولات و ارائه خدمات برتر و تبلیغات، مستقیما بازار هدف را مخاطب قرار داد. اگر منابع به درستی مدیریت نشوند، هر کسب و کاری بعد مدتی هم مشتریان و هم درآمد خود را از دست خواهد داد.
توسعه کسب و کار نیز یکی دیگر از اهدافی است که بدون استراتژی امکان پذیر نمیشود. اگر اهداف توسعه کسب و کار خود را با جزئیات کامل تشریح کنید، رهبران و مدیران اجرایی قادر خواهند بود که فرصتهایی که در خارج از چارچوبها و استانداردهای یک کسب و کار وجود دارند شناسایی کنند، در نتیجه توسعه کسب و کار راحتتر و سریعتر محقق میشود. کسب و کار شما میتواند با اختصاص بودجه، افراد مناسبی را برای تحقیق بازار استخدام کند. این افراد با جمعآوری اطلاعات و نیز تحلیل دادهها کمک میکنند تا به مشتریانی دسترسی پیدا کنید که تا حالا از وجود آنها غافل بودهاید.
متداولترین انواع گرایش های استراتژیک کسب و کارها
مدیریت استراتژیک یک کسب و کار، شرکت یا سازمان را میتوان نوع خاص و معینی از فعالیتها تعریف کرد. این استراتژی فرایندهای درون سازمانی را مشخص کرده و کمک میکند تا یک کسب و کار با شرایط محیطی سازگار شود. در واقع، یک استراتژی مجموعهای از “مسیرهایی” است که از طریق آنها یک کسب و کار یا سازمان میتواند فعالیتهای خود را شکل داده یا جهت دهد تا به اهداف اصلی خود برسد. به عبارت دیگر، گرایش استراتژیک یک کسب و کار را میتوان مجموعهای از قواعد و اصول مدیریت استراتژی دانست که رفتار سازمانی را شکل میدهند تا عملکرد سازمان را بهبود ببخشند.
جهت گیری یا گرایش استراتژی یک سازمان یا کسب و کار تلاش میکند تا استراتژی آن سازمان یا کسب و کار را عملیاتی کند. با مقایسه خصوصیات و ویژگیهای مشترک بین سازمانها و کسب و کارها میتوان استراتژیهای مختلفی ایجاد کرد. نوع استرانژی که برای یک سازمان یا کسب و کار اتخاذ میشود به اهداف و رفتارهای آن سازمان بستگی دارد. برای مثال، استراتژی مدیریت یک کسب و کار یا سازمان را میتوان با گرایش درون سازمانی یا برون سازمانی، گرایش در جهت فرصتهای بازار، گرایش در جهت پرهیز از مشکلات بزرگ، گرایش فناوری و نوآوری و یا گرایش به آینده تعیین کرد.
در بین انواع گرایشهای استراتژیک کسب و کار، چهار گرایش متداولتر و رایجتر از بقیه هستند:
- گرایش کارآفرینی
- گرایش فناوری
- گرایش بازار
- گرایش یادگیری
هر کدام از این گرایشها به روش خود رفتارهای سازمانی را جهت میدهند و راهکارهایی برای رقابت در بخش معینی از بازار ارائه میدهند.
گرایش کارآفرینی در مدیریت کسب و کار
در جهت گیری یا گرایش کارآفرینی بیشتر از هر چیز تحقیق مداوم و فعال در خصوص فرصتهای جدید بازار اهمیت دارد. در این نوع جهت گیری استراتژیک سه عنصر اصلی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند:
- نوآوری (تمایل به آزمایش و ایجاد ایدههای نو)
- فعال بودن (جستجوی فرصتهای جدید بازار)
- پذیرش ریسک (تمایل کسب و کار برای مشارکت در کارهای پر ریسک)
نوآوری، ریسک پذیری و پیشگام بودن مهمترین ویژگیهای یک کارآفرین هستند. بنابراین، این ویژگیها مهمترین عناصر گرایش کارآفرینی محسوب میشوند. همچنین میتوان عناصر دیگری مثل استقلال داخلی و رقابت پذیری را در گرایش کارآفرینی دخیل کرد. در گرایش کارآفرینی دو رویکرد مختلف را میتوان اتخاذ کرد:
رویکرد تک بعدی که طبق آن یک کسب و کار زمانی کارآفرین محسوب میشود که تمام حالات و مشخصات کارآفرینی در آن کاملا توسعه یافته باشد. و
رویکرد چند بعدی که فرض میکند یک سازمان یا کسب و کار را میتوان کارآفرین درنظر گرفت، حتی اگر تمام جنبههای کارآفرینانه آن کاملا توسعه نیافته باشند. در گرایش کارآفرینانه، کسب و کارها تمام تلاش خود را میکنند تا از رقبا پیشی بگیرند و با نوآوری و استفاده از فرصتهای جدید، خود را با شرایط متغیر بازار همگام سازند.
گرایش فناوری در مدیریت کسب و کار
فناوری نقش مهمی در ارتباط مشتریان با کسب و کارها دارد. کسب و کارها با استفاده از فناوری اطلاعات مشتریان را جمعآوری و تجزیه و تحلیل میکنند. کسب و کارهای فناور محور به دنبال فناوریهای جدید و پیشرفته هستند تا به وسیله آنها محصولات، خدمات و فرایندهای جدید ایجاد کنند. این روزها فناوری روی هر نوع کسب و کاری تاثیرگذار است. هر کسب و کاری بنابر نوع و ماهیت فعالیتهای خود میتواند از گرایش فناوری در مدیریت کسب و کار خود استفاده کند.
گرایش فناوری تمایل شرکتها و کسب و کارها در استفاده یا معرفی فناوریها، محصولات و نوآوریهای جدید را نشان میدهد. این گرایش حاکی از ارزش مشتریان برای موفقیت کسب و کارهای مبتنی بر فناوری در طولانی مدت است. مهارتهای فنی، منابع تحقیق و توسعه و پایگاه متکی بر فناوری یک کسب و کار به تولید و ارائه خدمات بهتر و نوآورانهتر به بازار کمک میکند.
گرایش بازار در مدیریت کسب و کار
گرایش بازار به توانایی کسب اطلاعات درخصوص نیازهای فعلی و آتی مشتریان، تخصیص این اطلاعات به بخشهای مرتبط و استفاده درست از آنها مربوط میشود. گرایش بازار یک فرهنگ سازمانی است که به موثرترین و کارآمدترین شکل رفتارهای سازمانی را شکل میدهد تا بیشترین ارزش را برای خریداران و مشتریان ایجاد کند و درنتیجه به عملکرد برتر کسب و کار کمک کند.
گرایش بازار یک استراتژی حیاتی است که به شرکتها کمک میکند تا در صحنه رقابت با رقبا باقی بمانند. این نوع گرایش هم یک مفهوم بازاریابی و هم یک استراتژی مدیریتی است. گرایش بازار به افزایش و توسعه دانش بازاریابی، عملکرد برتر و ایجاد مزیت رقابتی کمک میکند.
در ادبیات بازاریابی تعاریف مختلفی از گرایش بازار ارائه شده است. برای مثال، برخی گرایش بازار را شیوهای از تصمیم گیری مدیریتی با تعهد مشترک درون سازمانی تعریف کرده، برخی آن را ایجاد هوش اقتصادی در تمامی ارکان سازمان مرتبط با نیازهای فعلی و آتی مشتریان میدانند و برخی نیز آن را مرکب از سه گرایش دیگر تعریف میکنند: گرایش مشتری، گرایش رقبا، و هماهنگی بین توابع.
بنابراین، گرایش بازار نیازمند نظارت دقیق کسب و کارها و سازمانها بر نیازهای متغیر مشتریان، تشخیص تاثیرات این تغییرات بر رضایت مشتریان، افزایش نرخ نوآوری در محصولات و خدمات و پیاده سازی استراتژیهایی است که مزیت رقابتی ایجاد کنند.
منظور از گرایش مشتری، یافتن اطلاعاتی در خصوص نیازها و خواستههای مشتریان است تا بتوان در زمان حال و آینده پیشنهادات، محصولات و خدمات ارزشمندتری به آنها ارائه کرد.
گرایش رقبا یا رقیب گرایی به شناخت و احتساب نقاط قوت و ضعف کوتاه برد رقبا و تواناییها و تاکتیکهای دوربرد رقبای موجود و رقبای احتمالی آینده اشاره دارد. با این اطلاعات میتوان استراتژی رقبا را حدس زد و از آن به نفع خود استفاده کرد.
هماهنگی بین توابع نیز کسب و کارها را قادر میسازد تا نشانههای خطر یا فرصت را تشخیص دهند، آنها را به بخشهای مرتبط در سازمان ارجاع دهند و از این خطرات و فرصتها به نفع کسب و کار خود استفاده کنند.
گرایش یادگیری در مدیریت کسب و کار
گرایش یادگیری شامل تمامی ارزشهای یک سازمان میشود که توانایی آن برای توسعه و استفاده از دانش را مشخص میکند. این گرایش بیانگر این است که یک کسب و کار همواره به دنبال کسب دانش و یادگیری بیشتر درباره فضا و شرایط کسب و کار خود است. عناصر این گرایش تعهد به یادگیری، دیدگاه سازمانی مشترک، روحیه استقبال از نوآوری و نیز به اشتراک گذاری دانش بین بخشهای مختلف سازمان را شامل میشود.
هر یک از این گرایشها تاثیرات متفاوتی روی عملکرد کسب و کارها دارند و ارزیابی تاثیرات آنها تنها به واسطه تجزیه و تحلیل جداگانه هر گرایش امکان پذیر است.
تاثیر جهت گیری استراتژیک بر عملکرد کسب و کارها
طبق مطالعات انجام گرفته بر روی گرایشهای استراتژیک، هر استراتژی که به صورت جداگانه اتخاذ میشود تاثیر مثبتی بر عملرد و کارایی کسب و کارها و سازمانها دارد. اهدافی مثل افزایش سود یا درآمد یا بازگشت بیشتر سرمایه را میتوان از طریق گرایش کارآفرینی یا گرایش بازار محقق کرد. گرایش بازار و گرایش یادگیری به بهبود نوآوری و خلاقیت در کسب و کارها میانجامد، امری که در فضای رقابتی امروزی بسیار اهمیت دارد و با عملکرد مثبت کسب و کارها در ارتباط است.
با اینکه گرایش بازار از نوآوریهای مبتنی بر فناوری حمایت نموده و برای مشتریان کنونی ارزش خلق میکند، اما برای نوآوری در بخشهای در حال توسعه و جدید بازار چندان مناسب نیست. گرایش کارآفرینی نوآوریهای مبتنی بر فناوری را پرورش میدهد اما نمیتواند باعث تحریک و افزایش نوآوریهای بازارمحور شود. نوآوری و خلاقیت یک عامل مهم و تاثیرگذار در گرایش استراتژیک و عملکرد سازمانی است و نقش آن به خصوص در گرایش یادگیری پررنگتر میشود.
تاثیر شرایط محیطی بر گرایش استراتژیک
علاوه بر اهداف سازمانی، انتخاب گرایش استراتژیک بستگی به شرایط و عوامل محیطی دارد. طبق تحقیقات صورت گرفته در این حوزه، گرایشهای استراتژیک انفرادی و مجزا نتایج مختلفی در وضعیت داخلی و خارجی سازمانها و کسب و کارها به همراه میآورند. برای مثال در خصوص شرایط محیطی خارجی، گرایش بازار و گرایش یادگیری سازمانی تحت تاثیر محیط فرهنگی جمعی و نیز سازمانی شکل میگیرند. بررسیهای انجام شده در فنلاند و مجارستان نشان میدهند که گرایش کارآفرینی و گرایش بازار روی رشد کسب و کارها تاثیر مثبت دارند، در حالیکه ارتباط مثبت بین گرایش یادگیری با عملکرد کسب و کارها فقط در بازارهای در حال توسعه دیده میشود.
در خصوص عوامل داخلی، مواردی مثل اندازه کسب و کار، طول عمر کسب و کار و بخش عملیاتی آن رابطه بین گرایش استراتژیک و عملکرد کسب و کار را مشخص میکنند. توسعه گرایشهای استراتژیک برای سازمانهای تجاری مفیدتر از سازمانهای دولتی است. در خصوص اندازه کسب و کارها، گرایش کارآفرینی میتواند برای کسب و کارهای بزرگ مفیدتر و سودمندتر باشد، در حالیکه گرایش یادگیری برای کسب و کارهای کوچک و متوسط مناسبتر است.
اگر چندین گرایش استراتژیک به طور همزمان با هم دنبال شوند تاثیر مثبتتری روی کسب و کارها خواهند داشت. این یعنی اینکه یکپارچه سازی گرایشهای استراتژیک یا استفاده آنها در یک پیکربندی میتواند نتیجه بهتری به همراه آورد.
نرم افزار مدیریت کسب و کار
در مورد نرم افزار مدیریت کسب و کار باید بگوییم که یک زیرساخت نرم افزاری محسوب می شود که از طریق آن میتوان فرایند ها را با کمترین میزان کدنویسی مکانیزه نمود و در بستر آن انواع سیستمهای نرم افزاری موجود در سازمان را با یکدیگر یکپارچه کرد.
مفهوم Business Process Management System رویکردی سیستماتیک در بهینه سازی و نرم افزار مدیریت فرایند کسب و کار در جهت بهبود کارایی کسب و کار و تسریع در اجرای عملیات در سازمانها میباشد و قابلیت خودکارسازی، مکانیزه کردن و اعمال تغییرات در فرایندها با حداقل برنامه نویسی را برای سازمان ها ایجاد میکند. نرم افزار مدیریت کسب و کار قادر به یکپارچه سازی تمامی نرم افزارهای سازمان و الکترونیکی نمودن خدمات سازمان است.
مدیریت کسب و کار گرایش مالی راهی برای موفقیت بیشتر
برای هر کسب و کاری باقی ماندن در صحنه تجارت پر رقابت امروز مهم است. کسب و کارها باید بتوانند مدلهای رفتاری استراتژیک را فرمولبندی کنند. این رفتارها بایستی به حوزههای عملیاتی کسب و کارها، منابع و ساختارهای عملیاتی آنها اطلاع رسانی و ابلاغ شوند.
مدیریت کسب و کار با گرایش استراتژی به کسب و کارها کمک میکند تا با ایجاد مزایای رقابتی بلندمدت، استفاده از فناوری، ایجاد و ارائه محصولات و خدمات نوآورانه به مشتریان، برتری خود را در بازار حفظ کنند و رقبا را پشت سر بگذارند.
منابع: https://sciendo.com/ – https://file.scirp.org/
یک پاسخ
برای مدیریت کسب و کار با گرایش استراتژی ، آموزشگاه یا کلاسی وجود داره؟ باید واحدهای دانشگاهی بگذرونیم؟