موفقیت بدون مرز برای همه امکان پذیر است ؟ «من در کشور جهانسومی هستم یا در پایتخت زندگی نمیکنم؛ پس شرایطی برای پیشرفت و موفقیت ندارم. من پارتی یا پدر پولدار ندارم؛ پس کسبوکارم به نتیجه نمیرسد». خیلی از صاحبان کسبوکار دیگران و شرایط محیطی را بهانه عدم توفیقات خود در عرصه شغلی میدانند؛ درحالیکه واقعیت قضیه اینطور نیست. قوانینی وجود دارند که فارغ از محیطی که شما در آن هستید جواب میدهند و شما را به اهداف شغلی میرسانند.
ما از این قوانین به اصول موفقیت بدون مرز یاد میکنیم. یعنی اصولی که اگر در هر نقطهای از کره زمین و در هر شرایطی بهکار گرفته شود، جواب میدهد و شما را به اهداف شغلی که تعیین کردید میرساند. این اصول در حکم چراغ جادو هستند. یعنی هر زمان که بخواهید، میتوانید با استفاده کردن از آنها نه تنها به اهداف شغلی خود برسید، بلکه لذت بهتری از زندگی خود ببرید. با ما همراه باشید و مطالعه این مقاله را از دست ندهید. محتوای این مطلب از دوره های سطح 1 کوین ترودو آماده شده است.
از چه کسی راهنمایی میگیرید؟
اولین اصل در موفقیت بدون مرز این است که بدانید برای شروع باید از تجربیات دیگران استفاده کنید. این روزها افراد زیادی درباره موفقیت در کسبوکار کتاب نوشتند و یا مشاوره میدهند؛ اما بهجرئت میتوان گفت که بیش از 90 درصد این اطلاعات درست نیستند و جواب نمیدهند. دلیل اصلی مسئله هم این است که اغلب کسانی که مشاور کسبوکار هستند، خودشان بهجایی نرسیدند و موفقیتی ندارند. اگر هم پول کمی به جیب زدند، صرفاً از رهگذر فروش محصولات آموزشی به چنین جایگاهی رسیدند.
سرمایهداران بزرگ در سراسر جهان که ثروت خیلی زیادی دارند، معمولاً برای عموم مردم کتاب نمینویسند و خیلی علاقه ندارند که این اطلاعات در اختیار دیگران (غیر از افرادی همسنخ خودشان) قرار بگیرد. چون اگر دیگران این اطلاعات را کشف کنند، برای آنها رقابت ایجاد میشود و آنها چنین چیزی را نمیپسندند.
صاحبان قدرت و ثروت نمیخواهند کسی از عموم مردم رقیبشان باشد.
لذا اگر کتابی از افرادی مانند بیل گیتس، استیو جابز، دونالد ترامپ و … هست، معمولاً خود آنها این کتاب را ننوشتند و حتی خودشان محتوای این کتابها را نخواندند.
اصولاً افراد خیلی ثروتمند اعتقاددارند ثروت و پول ژنتیکی است و فقط آنها برای ثروت خیلی زیاد ساختهشدهاند و دیگران نباید از این مسئله اطلاع پیدا کنند و ازآنجایی که عموم مردم خواهان دانستن این اطلاعات هستند، یکی از بهترین ترفندها ترویج اطلاعات غلط و تقلبی است. این افراد عموماً در مصاحبههای تلویزیونی و رسانهای خود هم محتوای دقیق را ارائه نمیدهند و سعی میکنند اطلاعات تقلبی را ترویج کنند. دیگر اشخاصی هم که درباره موفقیت در کسبوکار کتاب غلط مینویسند یا سمینارهای بیفایده برگزار میکنند، دقیقاً در همین راستا حرکت میکنند و پازل همین سیاست خبیثانه را تکمیل میکنند.
چه کسی واقعا شایسته است ؟
لذا اگر شما میخواهید در کسبوکار خود به موفقیت بدون مرز برسید، لازم است حتماً به این مسئله توجه ویژه داشته باشید و اطلاعات درست را از اشخاص درست دریافت کنید. البته لازم نیست حتماً به سرمایهداران خیلی پولدار گوش دهید. شاید اصلاً نخواهید چنین ثروتی داشته باشید. اما در هر جایگاهی که هستید و تا هر سطحی که میخواهید پیشرفت کنید، لازم است از راهنمایی افراد خبره استفاده کنید. بهطورکلی بهترین شخصی که میتوانید به او گوش دهید کسی است که ویژگیهای زیر را داشته باشد:
الف. جایگاهی که میخواهید به آن برسید را او قبلاً بهدست آورده باشد.
ب. جایگاهی که فعلاً هستید را او تجربه کرده باشد.
پ. از سلامت اخلاقی برخوردار باشد و اطلاعات را به شیوه صحیح ارائه دهد. (معمولاً این اشخاص اطلاعات را بدون هیچ واسطهای و در قالب سمینارها و یا دورههای آموزشی ارائه میدهند).
در نهایت به خودتان گوشدهید
ندای درونی شما بهترین راهنمای شما است.
توجه به نظر دیگران صرفاً از باب مشورت گرفتن است و کسی حق ندارد نظرش را بر شما تحمیل کند. شما میتوانید از نظرات آنها استفاده کنید؛ اما تصمیم نهایی را خودتان و بر اساس ندای درونی خواهید گرفت. ندای درونی شما هیچگاه به شما خیانت نمیکند. فقط کافی است به او گوش دهید و در نهایت اعتمادبهنفس عمل کنید. قطعاً بهترین نتیجهها برای شما رقم خواهد خورد. انشاء الله.
چه میزان در مسیر کمال حرکت می کنید
دومین اصلی که در موفقیت بدون مرز باید اهمیت بدهید، این است که شما هیچوقت کامل نیستید و هیچ زمانی نیست که شما همهچیز را بدانید و باید همیشه در مسیر رشد حرکت کنید. به یاد داشته باشید که شخصیت شما مثل گیاه است. گیاه اگر رشد نکند، پژمرده میشود و هیچ راه سومی وجود ندارد. لذا شما اگر در مسیر رشد و کمال حرکت نکنید، لاجرم در مسیر افول و شکست حرکت خواهید کرد.
آموزشپذیری، لازمه حرکت در مسیر کمال
آموزش پذیری یعنی چهمیزان توانایی برای دریافت اطلاعات و تغییر متناسب با اطلاعات را دارید. |
روحیه آموزش پذیری، بهترین عامل برای حرکت در مسیر کمال محسوب میشود. برای اینکه رشد کنید باید اطلاعات بیشتری بهدست بیاورید و روی آنها مسلط شوید و زندگی خود را متناسب با اطلاعات جدید تنظیم کنید. روحیه آموزش پذیری از دو بخش اصلی تشکیلشده است:
الف. قابلیت یادگیری؛ قابلیت یادگیری یعنی شما چه میزان توانایی دارید که اطلاعات جدید را از منابع مختلف دریافت کنید و آن را ابتدا به خاطر بسپارید و سپس به جزئی از ارتعاشات DNA خود تبدیل کنید. (دراینباره در فرآیند چهارگانه یادگیری صحبت خواهیم کرد).
ب. قابلیت تغییر؛ قابلیت تغییر یعنی بتوانید رفتار خود را متناسب با آموختههای جدید سازگار کنید و بهاصطلاح رفتار عالمانه داشته باشید. اگر میخواهید یک سری چیزها در زندگی شما تغییر کند، لازم است یک سری چیزها را در زندگی خود تغییر دهید. بهعبارتدیگر، حماقت یعنی انجام کارهای همیشگی و انتظار کسب نتایج متفاوت و زمانی این اطلاعات در شما تغییر ایجاد میکند که جزئی از DNA شما شده باشد. برای آشنایی با این مسئله به سرفصل بعدی توجه کنید.
فرآیند چهارگانه یادگیری
دانشی واقعا ارزشمند است که شما حتی بدون توجه و تمرکز آن را بهکار بگیرید. |
زمانی اطلاعاتی که یاد گرفتید به درد شما میخورد و باعث میشود شما رفتار عالمانه داشته باشید که این اطلاعات جزئی از DNA شما شده باشد. هر اطلاعاتی که میخواهید یاد بگیرید، 4 مرحله زیر را طی میکند:
الف. ناآگاهی و ناشایستگی؛ در این مرحله شما نمیدانید که نمیدانید. (درست مثل فردی که برای اولین بار قرار است رانندگی یاد بگیرد و هیچ تجربه قبلی از بخشهای مختلف ماشین ندارد).
ب. آگاهی و ناشایستگی؛ در این مرحله شما میدانید که چیزهایی نمیدانید و باید آنها را فرابگیرید. (مانند همان شخص وقتی میداند ماشین بخشهایی دارد که برای رانندگی باید از آن استفاده کند؛ اما نمیداند چطور از آن استفاده کند).
پ. آگاهی و شایستگی؛ در این مرحله شما میدانید که میدانید و بهصورت آگاهانه از اطلاعات خود استفاده میکنید. در این مرحله ممکن است خطا کنید؛ اما میتوانید خطای خود را بهصورت آگاهانه متوجه شوید و نسبت به رفع آن اقدام کنید (مانند همان شخص که شیوه رانندگی و استفاده از بخشهای مختلف ماشین را یاد میگیرد و بهصورت هوشمندانه آنها را بهکار میگیرد؛ هرچند اشتباه میکند؛ ولی متوجه میشود و اشتباه خود را اصلاح میکند).
ت. ناآگاهی و شایستگی؛ در این مرحله شما بدون اینکه خودتان متوجه باشید، عالمانه رفتار میکنید و از نتایج آموختههای خود برخوردار میشوید (مانند همان شخص که اکنون به یک راننده حرفهای تبدیلشده است و مسیر محل کار تا خانه را بدون اینکه حتی فکر بکند طی میکند). وقتی مطلبی را که یاد گرفتید به مرحله چهارم رساندید، این مطلب در DNA شما ذخیره میشود و شما در آن مطلب استاد شدید و میتوانید خیلی راحت از آن در رفتار خود بهره ببرید و بهاصطلاح حالش را ببرید!
برای اینکه از مرحله سوم به مرحله چهارم یادگیری برسید، میتوانید از روشهای زیر استفاده کنید:
الف. خودتان بهصورت مستمر و مداوم این اطلاعات را بهکار بگیرید و مرتب آزمونوخطا کنید تا موفق شوید.
ب. با افرادی که آن مطالب را استاد شدهاند، ارتباط داشته باشید و رفتار آنها را مشاهده کنید.
پ. اطلاعاتی که یاد گرفتید را تدریس کنید. منظور از تدریس اطلاعات این است که مثل خیلی از افراد بیسواد سمینار برگزار کنید. منظور از تدریس این است که این مطالب را خودتان برای خودتان و با زبان خودتان تکرار کنید. خودتان را در یک سالن بزرگ فرض کنید که صدها دانشجو مقابل شما نشستند. فرض کنید استاد هستید و قرار است مطلبی که یاد گرفتید به دانشجویان تدریس کنید. سعی کنید از ادبیات خاص خودتان استفاده کنید و به سؤالات فرضی دانشجویان پاسخ دهید. افراد فوقالعاده ثروتمند از این راهکار خیلی استفاده میکنند. شما هم از این راهکار استفاده کنید و معجزه آن را ببینید.
نکات تکمیلی آموزشپذیری
میزان آموزش پذیری متغیر است. باید همیشه آن را رصد کنید. |
در این بخش نکات تکمیلی که در فرآیند آموزش پذیری مهم است را با شما به اشتراک میگذاریم:
1. مهمترین عامل در موفقیت، شیوه تفکر شما است (در بخش سوم دراینباره بیشتر توضیح خواهیم داد) وقتی تفکر درستی داشته باشید، واقعیتهای بیرونی چندان اثرگذار نیستند. تفکر صحیح از رهگذر آموزش پذیری هوشمندانه حاصل میشود.
2. شما باید بهصورت روزانه میزان آموزش پذیری خود را رصد کنید. آموزش پذیری همیشه یکسان نیست و بعضی روزها از آموزش پذیری بیشتری برخوردار هستید و برخی روزها حس آموزش پذیری ندارید. اصل مسئله خیلی اشکال ندارد و برای همه ممکن است این مسئله ایجاد شود. مسئله مهم این است که بتوانید روحیه آموزش پذیری خود را مدیریت کنید و زمانهایی که بیشترین میزان آموزش پذیری را دارید، به آموزش اختصاص دهید.
3. برای تشخیص میزان آموزش پذیری دو معیار وجود دارد:
الف. چه قدر حاضریم برای آموزش پذیری وقت و پول هزینه کنیم؟
ب. چه قدر حاضریم برای آموزش پذیری از لذتهای کوتاه خود صرفنظر کنیم و آنها را بهصورت موقت فدای آموزش دیدن کنیم؟ چه قدر حاضریم تلویزیون نگاه نکنیم؟ چه قدر حاضریم برای مدتی به سینما نرویم و برخی تفریحات را موقتاً کنار بگذاریم تا مشغول آموزش دیدن شویم؟
4. یکی از نشانههای آموزش پذیری این است که شما بیشتر بهجای اینکه بخواهید خودتان حرف بزنید، دوست دارید گوش بدهید و به حرف دیگران (راهنما، دوست و …) گوش دهید و یاد بگیرید. به یاد داشته باشید که خداوند متعال به شما دو گوش و یک زبان داده است. بهتر است از آنها به همان نسبت استفاده کنید.
5. ازآنجاکه هیچوقت اطلاعات برای یادگرفتن تمام نمیشود، نباید شما در این زمینه عجله کنید و بهجای اینکه مرتباً سطحهای بالاتر را شروع کنید، لازم است در سطح فعلی استاد شوید. یعنی به مرحله ناآگاهی و شایستگی برسید. اصولاً طی کردن مراحل آموزشی مختلف در حکم خوردن فیل است. ضربالمثلی غربی وجود دارد که میگوید: «فیل را تکهتکه باید خورد!» یعنی قدمهای بزرگ با برداشتن قدمهای کوچک و مستمر محقق میشود. این مسئله درباره آموزش پذیری هم دقیقاً صادق است. باید قدمبهقدم به سمت دریافت آموزشهای بیشتر حرکت کنید.
6. بهترین حالت برای دریافت اطلاعات این است که 20 دقیقه آموزش ببینید و چند دقیقه استراحت کنید. اگر بتوانید در حین مطالعه و یا مشاهده دوره آموزشی از موسیقی کلاسیک باروک استفاده کنید خیلی بهتر است. موسیقی کلاسیک باروک ذهن شما را در حالت آلفا قرار میدهد و ارتباط بیشتری بین دو نیمکره مغز ایجاد میکند و همین مسئله باعث میشود اطلاعات بیشتری در حافظه شما ذخیره شود.
چه قدر روی چگونگی انجام کارها تمرکز میکنید؟
سومین اصل از اصول موفقیت بدون مرز، کمتوجهی به چگونگی انجام کارها است. افراد خیلی موفق بهجای اینکه روی چگونگیها توجه کنند، بیشتر روی اهداف و رؤیای خود تمرکز میکنند و اجازه میدهند جهان هستی بهترین روش خلق اهداف را مقابل آنها قرار دهد. برای توضیح بیشتر این مسئله لازم است تعادل چیستی و چگونگی را توضیح دهیم.
تعادل چیستی و چگونگی
خیلی به چگونگی خلق هدف فکر نکنید؛ به جای چگونگی روی خود هدف تمرکز کنید. |
وقتی میخواهید یک هدف را خلق کنید (که در مثال ما خلق یک هدف شغلی منظور است) معمولاً دو بخش اصلی توجه ما را به خودش جلب میکند:
الف. چیستی هدف؛ چیستی هدف چیزهایی است که مرتبط با افکار شما است. واژههایی مانند رؤیاپردازی، هدفگذاری، خواستهها، نگرشها، فرآیندهای ذهنی، ارتعاش، قصد، انرژی، احساسات، انگیزه، اشتیاق و … چیستی هدف را توصیف میکنند.
ب. چگونگی هدف؛ چگونگی هدف اقدامات فیزیکی است که شما برای خلق هدف باید انجام دهید. واژههایی مانند فعالیتها، حرکات بدنی، کارهایی که انجام میدهید، استراتژیها، تکنیکها، مهارتها، مراحل اقدام، برنامهها و … چگونگی هدف را توصیف میکنند.
برای اینکه بهترین عملکرد را داشته باشید و بتوانید اهداف شغلی خود را با کیفیت بالا و در کمترین زمان ممکن خلق کنید، باید بیش از 90 درصد تمرکز خود را روی چیستی هدف قرار دهید و حداکثر 10 درصد تمرکز خود را روی چگونگی قرار دهید.
وقتی شما بیشتر تمرکز خود را روی چیستی اهداف خود میگذارید، درواقع ارتعاش خود را با هدفی که میخواهید خلق کنید هماهنگ میکنید. وقتی ارتعاش شما با هدفی که مشخص کردید هماهنگ شد، جهان هستی با سرعت باورنکردنی سازوکارهای لازم برای خلق اهداف را برای شما فراهم میکند (توضیحات بیشتر این مسئله را در بخش تلاش ذهنی خواهیم گفت) و کار عملی کم شما نتیجه بسیار زیادی میدهد؛ ولی اگر نگرش درست نسبت به هدف نداشته باشید، هماهنگی بین شما و هدفی که تعیین کردید شکل نمیگیرد و حتی اگر تلاش زیادی هم برای خلق هدف داشته باشید، باز نمیتوانید نتیجه مطلوب را بهدست بیاورید و یا خیلی دیر نتیجه میگیرید.
وقتی در کسبوکار خود به هدفی علاقهمند هستید و میخواهید به سمت آن هدف حرکت کنید؛ درحالیکه با مسیر رسیدن به هدف آشنایی کامل ندارید، نیاز نیست نگران باشید. شما روی چیستی هدف تمرکز کنید و لذت ببرید و مطمئن باشید جهان هستی در بهترین زمان و بهترین مکان نشانههای لازم و مسیر درست را به شما نشان میدهد.
تا جایی که میبینی برو جلو!
اراده خداوند در خلقت جهان هستی بر این بوده است که ما در حجاب زمان و مکان زندگی میکنیم و فقط از طریق ندای درونی میتوانیم از آینده باخبر شویم. اگر وضعیت کنونی زندگی را به یک رادار تشبیه کنیم، رادار زندگی تنها بخشی از واقعیت را به ما نشان میدهند و بخش بزرگتر واقعیت خارج از دید ما است و ما صرفاً با ندای درونی میتوانیم از آن باخبر شویم. لذا بهجای اینکه مرتباً نگران چگونگی خلق اهداف باشیم، باید روی چیستی تمرکز کنیم و کاری که ندای درونی به ما میگوید را انجام دهیم. نگران آینده نباشید. تا جایی که میبینید حرکت کنید، بقیه مسیر در ادامه خودش را نشان میدهد.
وقتی نگرش شما درست باشد، واقعیتهای زندگی اثرگذار نخواهند بود
شرایطی که چشم و گوش شما نشان نمیدهند، کمتر از یک درصد از حقایق زندگی هستند. |
با توجه به نکتهای که در بخش قبلی بیان شد، میتوان ادعا کرد اگر نگرش درستی نسبت به مسائل داشته باشیم و شیوه تفکر ما صحیح باشد، واقعیتهای زندگی چندان اثرگذار نخواهد بود. برای این مسئله دو استدلال کلی و اصلی وجود دارد:
الف. بیش از 95 درصد باورهایی که ما آنها را واقعی پنداشتیم، صرفاً دیدگاههای دیگران هستند و لزومی ندارد حتماً حقیقت داشته باشند. لذا میتوان اینگونه ادعا کرد که 95 درصد چیزهایی که واقعیت پنداشتیم سراب هستند و حقیقت میتواند به گونه دیگری تفسیر شود.
ب. آن 5 درصد واقعیتی که مطابق حقیقت هستند، صرفاً حقایق درون رادار هستند و بیرون از رادار خبرهای بیشتری هست. همانطور که در بخش قبل گفته شد، رادار زندگی تنها بخش کوچکی از زندگی ما را نشان میدهد و بخش اعظم آن بیرون از زندگی قرار دارد. وقتی شما نگرش درست داشته باشید و ارتعاش مناسب با هدف خود را ارسال کنید، جهان هستی حقایق بیرون از رادار زندگی شما را متناسب با نگرش شما تنظیم میکند. لذا وقتی نگرش درست نسبت به مسائل داشته باشید، واقعیتهای زندگی اثر چندانی ندارند و اینچنین است که موفقیت بدون مرز رقم میخورد.
به تلاش ذهنی اعتقاد دارید؟
چهارمین سرفصل از موفقیت بدون مرز، استفاده از تلاش ذهنی برای خلق اهداف شغلی در کسبوکار است. در بخش قبلی درباره ضرورت نگرش درست سخن گفتیم؛ اما در این جا قدری علمیتر بحث میکنیم و اهمیت تلاش ذهنی را از زاویه دانش و تجربه بررسی خواهیم کرد.
جهان مادی از انرژی تشکیلشده است
اولین مطلبی که باید بدانیم این است که جهان مادی ما از انرژی تشکیلشده است. دانشمندان فیزیک با استفاده از وسایل دقیق آزمایشگاهی مشاهده کردند که ذرات سازندهاتم (الکترون، پروتون و نوترون) ماهیتی جز انرژی فشردهشده ندارند. برای اثبات عرفی مسئله میتوانیم عبور امواج رادیویی از جوامد (دیوار، آسانسور و …) را مثال بزنیم. عبور امواج رادیویی از جوامد نشان میدهد اتمها چیزی جز انرژی فشردهشده نیستند.
ذهن ما فرستنده و گیرنده انرژی است
خدای متعال ذهن انسان را به گونهای آفریده است که میتواند انرژی را از جهان هستی و سایر انسانها دریافت کند و همچنین انرژی ساخته خودش را به جهان هستی ارسال کند و جهان هستی را از انرژی خود (چه خوب و چه بد) برخوردار سازد. مزیتی که ذهن انسان نسبت به سایر مخلوقات خداوند دارد، این است که میتواند هر فرکانسی از انرژی را تولید کند و به جهان هستی ارسال کند.
همفرکانسها یکدیگر را جذب میکنند
شما به شخصیت یا چیزی تبدیل میشوید که بیشتر اوقات به آن فکر میکنید. |
یکی دیگر از قوانین جهان هستی این است که انرژیهایی با فرکانس مشابه یکدیگر را جذب میکنند. این جمله همان چیزی است که به «قانون جذب» مشهور شده است. بهعبارتدیگر هرزمانی شما تصمیم میگیرید انرژی خاصی را با ذهن خود ایجاد کنید، در زمان و مکان مناسب اشیاء، اشخاص و اتفاقاتی که متناسب با همان انرژی باشند، در زندگی شما پدیدار میشوند. ارل نایتینگل در توصیف این مفهوم میگوید: «شما به چیزی تبدیل میشوید که بیشتر اوقات به آن فکر میکنید».
اگر مفهوم این بند را کامل متوجه شوید، جملهای که در بخش قبلی گفته شد (اگر نگرش درستی داشته باشید واقعیتهای زندگی اثر چندانی ندارند) بیشتر جلوه گری میکند. شما هنگامیکه ارتعاش خاصی را با ذهن خود به جهان هستی ارسال میکنید، جهان هستی اتفاقات و شرایطی را برای شما ایجاد میکند (عمدتاً خارج از رادار زندگی هستند) که شما افراد، اشیاء و اتفاقات مشابه انرژی ارسال شده را در زندگی تجربه کنید.
حتماً برای شما اتفاق افتاده (یا در دیگران این مسئله را مشاهده کردید) که بهصورت ناخواسته تصادف کردید؛ درحالیکه اصلاً فکر تصادف هم نکرده بودید. اما وقتی بیشتر دقت کنید، متوجه خواهید شد که درگذشته نه چندان دوری (مثلاً یکی دو هفته قبل) فرکانس مشابه تصادف (دعوا، خشم، درگیری، شنیدن خبر فوت عزیز و …) را از خودتان ساطع کردید و نتیجهاش تصادفی شده که با آن مواجه شدید.
بررسی اصولی قانون جذب نشان میدهد که شما بهواسطه تصمیماتی که با افکار خود میگیرید، واقعیتهای زندگی را خلق میکنید. البته نباید از این مسئله ترس داشته باشید. چون همانطور که اتفاقات منفی زندگی توسط خود شما و بهواسطه افکار و ارتعاشات شما رخداده است، اتفاقات مثبت و چیزهایی که میخواهید هم میتواند با استفاده از قدرت فکر شما رقم بخورد و اگر بهصورت اصولی از تلاش ذهنی استفاده کنید، میتوانید در سریعترین زمان ممکن آینده دلخواه خود را خلق کنید.
قانون 68 ثانیه
14 ثانیه تمرکز و تلاش ذهنی پیرامون یک مسئله معادل 2000 ساعت کار جسمی است. |
یکی از قوانین کاربردی که عصاره مفهوم تلاش ذهنی محسوب میشود، قانون 68 ثانیه است. قانون 68 ثانیه میگوید وقتی شما به مدت 68 ثانیه فرکانس یک چیزی را از خود ساطع میکنید، بین شما و آن چیز مسیر انرژی پایدار شکل میگیرد؛ به گونهای که حتی وقتی تمرکز شما از روی مسئلهای که به آن فکر میکردید برداشته شود، هم چنان مسیر انرژی پایدار وجود خواهد داشت.
نکته دیگری که از دل این قانون کشف شد، این است که 14 ثانیه تلاش ذهنی معادل 2000 ساعت کار فیزیکی است و اگر 14 ثانیه به 28 ثانیه تبدیل شود، معادلسازی بهصورت ضریب رشد نمیکند؛ بلکه بهصورت توانی و تصاعدی رشد میکند تا به مسیر انرژی پایدار منجر میشود. فهم قانون 68 ثانیه به ما در استفاده از تلاش ذهنی برای خلق اهداف کمک شایانی خواهد کرد.
افراد موفق و غیر موفق روزانه فقط 24 ساعت وقت دارند؛ اما افراد موفق از تلاش ذهنی به شیوه کاملاً هوشمندانه استفاده میکنند و برنده مسابقه زندگی میشوند و موفقیت بدون مرز را برای خود خلق میکنند. استفاده از تلاش ذهنی باعث میشود تا:
الف. جهان هستی با شما همراستا شود و تمام شرایط را برای تجربه انرژی ارسالی شما مهیا سازد.
ب. تلاش جسمی که در کنار تلاش ذهنی انجام میدهید، اثربخشی خیلی بیشتری داشته باشد و نتایج دلخواه شما با سرعت خارقالعاده برای شما خلق شود.
چگونه هدفگذاری میکنید؟
پنجمین سرفصل بسیار مهم در موفقیت بدون مرز، هدفگذاری شغلی است. خیلی از صاحبان کسبوکاری که بهرهای از موفقیت ندارند، یا اساساً هدفگذاری نمیکنند و یا هدفگذاری را به شیوه صحیح انجام نمیدهند. ما در این مقاله بهصورت مختصر شیوه درست هدفگذاری را توضیح میدهیم.
موفقیت یک تصمیم است
اولین نکتهای که باید بدانیم این است که موفقیت صرفاً یک تصمیم است. با توجه به مفاهیمی که درباره تلاش ذهنی گفته شد، میتوانیم بگوییم شما به چیزی تبدیل میشوید که بیشتر اوقات به آن فکر میکنید و اگر موفقیت را تحقق تدریجی یک هدف ارزشمند بدانیم، شما برای خلق آن هدف (که موضوع آن در مقاله ما موفقیت در کسب وکار است) باید بیشترین تمرکز را روی آن هدف داشته باشید.
برای آنکه بتوانید بهترین تمرکز را داشته باشید، در کنار اینکه باید هدف خود را بهدرستی بشناسید، باید چیزهایی که هدف شما نیست و علاقهای به آن ندارید را هم بهدرستی بشناسید. اگر شناخت درستی از چیزهایی که هدف شما نیستند داشته باشید تا روی آنها تمرکز نکنید و هنگامیکه چنین شد، حرکت شما به سمت موفقیت از قدرت و سرعت بیشتری برخوردار خواهد بود. پس با این تفاسیر میتوان چنین جملهای را درباره موفقیت بهکار گرفت. موفقیت یک تصمیم است. تصمیم مبنی بر اینکه:
- چیزهایی که نمیخواهید را بشناسید و از آنها اعراضکنید.
- چیزهایی که میخواهید را بشناسید و روی آنها تمرکز کنید.
هدفگذاری در کلام ناپلئون هیل
با توجه به نکتهای که در بخش قبل بیان شد، میتوانیم ازجمله ناپلئون هیل که بهصورت خلاصه تمام مبانی مطرحشده را در خود دارد استفاده کنیم.
ذهن انسان هر چیزی را که بتواند تصور کند و نسبت به آن اشتیاق سوزان داشتهباشد، میتواند آن را خلق کند. |
این جمله را میتوان اساس هدفگذاری شغلی دانست. برای توضیح بیشتر باید با دو قید مطرحشده آشنا شویم:
الف. وضوح هدف؛ اولین چیزی که در هدفگذاری بسیار مهم است، این است که باید هدف شما واضح باشد. یعنی دقیقاً بدانید چه میخواهید. مثلاً اگر شما نرمافزار حسابداری میفروشید، باید بدانید دقیقاً چه هدفی باید داشته باشید؟
اصلیترین هدف در کسبوکار، تولید سود پایدار است؛ بهعبارتدیگر تمام اهداف کوچک و بزرگ شغلی باید به یک رقم پولی برگردد. مثلاً اگر هدف شما این است که فروش نرمافزار حسابداری را به هزار محصول در ماه برسانید، باید معادل تومانی این فروش را هدف خود قرار دهید.
یکی از ظرافتهایی که برای اهداف مالی میتوان در نظر گرفت، این است که شما باید آمار دقیقی از دخلوخرج خود داشته باشید؛ بهعبارتدیگر باید بهصورت دقیق مشخص کنید که با این میزان نقدینگی قرار است چهکاری انجام دهید؛ مثلاً:
- چه میزان از این پول دریافت شده قرار است به پرداختی کارکنان اختصاص یابد؟
- چه قدر باید مالیات بدهید؟
- چه قدر باید برای تزئینات و ساختار دفتر خود هزینه کنید؟
- چه قدر باید صرف تبلیغات کسبوکار خود کنید؟
- چه میزان از این پول دریافتی ماهیانه خود شما است؟
هر چه اهداف مالی را واضحتر تعیین کنید، با سرعت بیشتر و کیفیت بالاتری میتوانید هدف خود را خلق کنید. به خاطر داشته باشید که اصلاً نباید روی چگونگی خلق هدف تمرکز داشته باشید؛ مگر حداکثر 10 درصد!!! (در بخش تعادل چیستی و چگونگی این سرفصلها توضیح داده شد).
ب. اشتیاق سوزان؛ واژه اشتیاق سوزان اولین بار توسط ناپلئون هیل مطرح شد. اشتیاق سوزان به میزانی از باورپذیری گفته میشود که در شما هیجان ایجاد میکند و باعث میشود شما خیلی خوشحال باشید و بخواهید بالا و پایین بپرید. در کشور ما معمولاً عید غدیر ما از سادات و غیر سادات عیدی میگیریم.
اشتیاق سوزان، احساسی شبیه شب عید غدیر است. |
اشتیاق سوزان احساسی شبیه احساس شب عید غدیر است. شما در دوران کودکی شب قبل از عید غدیر میدانستید حتماً فردا عیدی میگیرید (حتی هزارتا تک تومانی!!!!!!) و منتظر بودید تا فردا برسد. نه تنها در اصل عیدی گرفتن شک نداشتید؛ بلکه کلی خوشحال بودید تا فردا برسد و عیدی بگیرید. پس با این توصیف میتوانیم بگوییم اشتیاق سوزان دو قید اصلی دارد:
الف. احتمال خلق نشدن آن را اصلاً تصور نمیکنید (یا بهقدری احتمال خلق نشدن آن را پایین میدانید که به آن ترتیب اثر نمیدهید؛ بهعبارتدیگر در اوج باورپذیری نسبت به آن قرار دارید).
ب. احساس عالی دارید و برای خلق آن شب و روز نمیشناسید.
اشتیاق سوزان بهاندازه وضوح هدف اهمیت دارد. چون اشتیاق سوزان بستر خلق اهداف شما است و تنها زمانی سرعت خلق هدف به اوج خودش میرسد که شما در اوج اشتیاق و علاقه به سمت هدف حرکت کنید و اصطلاح عاشق خلق هدف خود باشید.
یک مثال کاربردی
برای اینکه مسئله بهتر روشن شود، میتوانیم از مثال کاشتن گیاه استفاده کنیم:
الف. هدفگذاری؛ وقتی شما بذری را در دل خاک میکارید و خاک روی آن میریزید و قدری به آن آب میدهید، شما درواقع هدفگذاری را انجام دادید.
استفاده از قانون 68 ثانیه دقیقاً همین کارکرد را دارد. وقتی شما بذر را کاشتید، دیگر این بخش کار تمام میشود و سفارش هدف شما در جهان هستی ثبت میشود.
ب. اشتیاق سوزان؛ اشتیاق سوزان در حکم آب و آفتاب است. بذری که کاشتید زمانی میتواند به رشد برسد که مرتب آفتاب ببیند و آب بنوشد. بهعبارتدیگر (ازآنجاکه جهان مادی از انرژی تشکیلشده است) آب و آفتاب انرژی لازم را برای رشد گیاه فراهم میکنند. اگر آب و آفتاب نباشد، بذر کاشته شده فرصتی برای رشد و تکامل پیدا نخواهد کرد.
اشتیاق سوزان دقیقاً چنین کارکردی را دارد. حس خوب (آفتاب) و باور عالی (آب) دو عنصر حیاتی هستند که انرژی لازم برای رشد هدف را فراهم میکنند. لذا بیشترین کاری که شما پس از هدفگذاری باید انجام دهید، این است که باورپذیری خود را افزایش دهید و همیشه حس خوب داشته باشید. برای اینکه چطور سطح باور و احساس خوب خود را بالا ببریم، میتوانید از دو بخش بعدی استفاده کنید.
نقطه شیرین
همانطور که در بخش قبلی گفته شد، هنگامیکه بذر هدف خود را کاشتید، باید باور عالی و حس خوب نسبت به آن داشته باشید؛ منتهی اگر هدفی که تعیین کردید خیلی بزرگ باشد، ممکن است در ابتدا نتوانید باورپذیری عالی نسبت به آن پیدا کنید و مسئله کاملاً طبیعی است و اشکالی ندارد.
برای اینکه باورپذیری شما نسبت به خلق هدفی که تعیین کردید زیاد شود، میتوانید از روش نقطه شیرین استفاده کنید. (البته روشهای دیگری هم برای افزایش سطح باورپذیری وجود دارد؛ ولی روش نقطه شیرین کاربردیتر است).
نقطه شیرین به شما کمک میکند تا هدف اصلی خود را فازبندی کنید. |
نقطه شیرین یعنی بخشی از هدف اصلی را بهعنوان قدم منطقی بعدی انتخاب کنید و روی آن تمرکز کنید. مثلاً در مثال فروش نرمافزار حسابداری اگر هدف اصلی شما این است که به فروش هزار نرمافزار حسابداری در ماه برسید و در حال حاضر فروش محصولات شما نهایتاً 30 محصول در ماه میباشد، شما میتوانید بهعنوان قدم منطقی بعدی فروش 50 محصول را در نظر بگیرید.
بهصورت کلی قدم بعدی دو ویژگی اصلی دارد:
الف. بهاندازهای کوچک هست که میتوانید خلق آن را باور کنید (باورپذیری کافی را دارید).
ب. بهاندازه ای بزرگ هست که خلق آن برای شما هیجان ایجاد کند (احساس خوب را نسبت به آن دارید).
نقطه شیرین درواقع هدف اصلی شما را فازبندی میکند. خاصیت نقطه شیرین است که وقتی شما میتوانید بخشی از هدف اصلی خود را خلق کنید، سطح باورپذیری شما افزایش پیدا میکند و از حال خوش بیشتری برخوردار خواهید بود. همین مسئله باعث میشود قدمهای منطقی بعدی بزرگتر و بزرگتر شود.
مثلاً شما وقتی به فروش 50 محصول در ماه میرسید، نقطه شیرین بعدی را فروش 100 محصول تعیین میکنید. نقطه شیرین بعدی 200 محصول خواهد بود و نقطه شیرین بعدی 500 محصول و درنهایت همان 1000 محصول به نقطه شیرین شما تبدیل میشود.
***
نکته مهم. انسانها باورپذیری متفاوتی نسبت به هم دارند و درنتیجه نقاط شیرین تعیینشده برای هر کس با دیگری متفاوت است. همچنین هدف اصلی هم میتواند تغییر کند (و باید تغییر کند) شما وقتی به نزدیکیهای هدف اصلی میرسید و یا کاملاً آن را خلق میکنید، احساس میکنید هدفی که قبلاً داشتید الان برای شما لذتبخش نیست و باید هدف بالاتری برای خود انتخاب کنید. همین مسئله باعث میشود تا همیشه در مسیر کمال حرکت کنید. به یاد داشته باشید شخصیت شما مثل گیاه است. اگر رشد نکنید، پژمرده میشوید.
از احساسات منفی استقبال کنید
در بخشهای قبلی گفتیم حس خوب شرط اصلی برای خلق اهداف است. حس خوب معمولاً زمانی ایجاد میشود که شما به چیزی که دوست دارید فکر میکنید و حس بعد معمولاً زمانی شکل میگیرد که شما روی چیزی که دوست ندارید تمرکز کردید.
احساس منفی یعنی شما به چیزی تمرکز کردید که دوست ندارید. |
متأسفانه جهان امروز ما جهانی پر از عوامل منفی است و ما چون در جهان واقعیتها زندگی میکنیم، معمولاً در اطراف خود با چیزهایی برخورد میکنیم که دوست نداریم و همین مسئله حال ما را بد میکند.
معمولاً حالت ایده آل این است که هیچوقت حال ما بد نشود و همیشه در حال خوش ببریم؛ ولی در جهان امروز چنین چیزی خیلی کم اتفاق میافتد و زمانهایی هست که ما واقعاً احساس منفی داریم. مثلاً در این دو سال اخیر که همهگیری کرونا باعث از دست رفتن خیلی از عزیزان هموطن شد، خیلیها ناراحت بودند و نمیتوان ناراحت نبود.
خبر خوب این است که از احساس منفی میتوانید بهعنوان فرصت و ابزار استفاده کنید. در بخشهای قبلی گفتیم موفقیت یک تصمیم است. تصمیمی مبنی بر اینکه دوستنداشتنیهای خود را بشناسید و از آن فاصله بگیرید و دوستداشتنیهای خود را هم بشناسید و روی آن تمرکز کنید. درست مثل یک میز سلفسرویس که شما وقتی متوجه میشوید دسر یا غذای خاصی را دوست ندارید، دیگر آن را رها میکنید و غذا و دسری که دوست دارید انتخاب میکنید.
اگر احساس منفی به سراعتان آمد، از آن استقبال کنید و روی چیزهایی که میخواهید تمرکز کنید. |
لذا وقتی احساس منفی پیدا شد، از خودتان بپرسید:
- چرا من چنین حسی دارم؟
- من روی چهچیزی تمرکز کردم که حس منفی پیدا کردم؟
- دقیقا چهچیزی را دوست ندارم؟
اندکی تفکر باعث می شود که شما یک دوستنداشتنی خود را کشف کنید. بعد بلافاصله از خودتان سؤال کنید:
- من چهچیزی را دوست دارم؟
- چهچیزی برای من لذتبخش است؟
- چهچیزی در حال حاضر حال مرا کمی بهتر میکند؟
اندکی تفکر در این بخش به شما کمک میکند چیزی که دوست دارید (حتی اگر دوستداشتنی نهایی شما هم نباشد؛ ولی هر چه هست بهتر از چیزی است که الآن حالتان را بد میکند) را کشف کنید و روی آن تمرکز کنید. آنوقت مشاهده خواهید کرد که بهمرور و کمکم حال شما در حال بهتر شدن هست و چهره شما کمکم باز میشود و ذرهذره حال شما رو به زیبا شدن میرود و لبخند در چهره شما پدیدار میگردد.
البته برای رهایی از حال خوش میتوانید از روش eft هم استفاده کنید (برای آشنایی با این روش میتوانید به آدرس eft.ir مراجعه کنید) اما روشی که در این مقاله مطرح شد به شما کمک میکند تا شناخت دقیقی نسبت به دوستنداشتنیها و دوستداشتنیهای خود پیدا کنید و آن را ذخیره داشته باشید و هر زمان با موارد منفی مشابه برخورد کردید، سریعاً فکر خود را عوض کنید و روی دوستداشتنیها تمرکز کنید.
زمان بندی ممنوع
یکی از نکات بسیار مهم در موفقیت بدون مرز، بیاهمیتی به زمانبندی است. همانطور که در بخشهای قبلی گفته شد، اگر شما هدف شغلی خود را بهصورت دقیق مشخص کنید و در اوج حال خوش و باورپذیری باشید، جهان هستی با بیشترین سرعت ممکن فعالیت میکند و عوامل و شرایطی که باعث تحقق اهداف شما میشود را در اختیار شما قرار میدهد. لذا ضرورتی ندارد که روی زمان خاصی برای خلق اهداف خود اصرار کنید. دلایل مختلفی وجود دارد که زمانی که شما فکر میکنید بهترین است، بهترین نباشد.
به زمانبندی جهان هستی اعتماد کنید.
جهان هستی بهترین زمان را برای خلق اهداف در نظر میگیرد.
اصرار بیشازحد روی زمانبندی هم حال خوش شما را خراب میکند و هم باورپذیری را کم میکند. چون اصرار ورزیدن روی زمانبندی باعث میشود شما استرس داشته باشید (حال بد) و هر چه به ضربالاجل تعیینشده نزدیک میشوید، به همان میزان باورپذیری شما کم میشود و درنهایت اشتیاق سوزان لازم برای خلق هدف اصلی (و یا حتی نقاط شیرین) را نخواهید داشت.
مثلاً در مثال فروش 50 نرمافزار حسابداری (بهعنوان نقطه شیرین) اصراری نداشته باشید که حتماً در همین ماه به این فروش برسید. نه! مسئله مهم این است که همینالان حس خوب داشته باشید و بدانید رؤیایی دارید و در مسیر خلق رؤیا حرکت میکنید. همین مسئله کفایت میکند شما بالاخره در بهترین زمان و بهترین مکان ممکن نقطه شیرین را (و سپس هدف اصلی را) فتح میکنید و این یعنی موفقیت بدون مرز؛ انشاءالله.
چه قدر مسئولیت پذیر هستید؟
ششمین سرفصل مهم در موفقیت بدون مرز، مسئولیتپذیری است. اگر میخواهید در کسبوکار خود بدرخشید و اهداف شغلی خود را خلق کنید و لذت ببرید، باید بپذیرید خداوند اراده کرده است که خود شما خالق زندگی خودتان باشید و مسئولیت تمام موفقیتها و شکستها در زندگی خود شما هستید.
تمام ارتعاشاتی که در قالب افکار و احساسات به جهان هستی ارسال میکنید، به شما بر میگردد و شما خالق زندگی خود هستید.
خانواده، دوستان، حاکمیت، مدرسه، دانشگاه و … شاید بتوانند اثرگذار باشند؛ اما بههیچعنوان نمیتوانند جلوی مسیر شما را برای موفقیت بگیرند (ر.ک: اگر نگرش درستی داشته باشید، واقعیتهای زندگی قدرت چندانی ندارند). لذا جای هیچ بهانهجویی وجود ندارد و شما محکوم به اراده خود هستید.
یک سیاست کثیف دیگر
همانطور که در ابتدای مقاله گفته شد، صاحبان قدرت و ثروت تمایلی ندارند عموم مردم به اطلاعاتی که آنها میدانند دست پیدا کنند و نمیپسندند تا برای آنها رقابت ایجاد شود. در همین راستا جدای از اینکه با نشر اطلاعات غلط مسیر موفقیت را برای عموم مردم منحرف میسازند، دو اقدام اساسی دیگر را هم انجام میدهند:
الف. از طریق رسانهها، آموزشوپرورش، حکومتها، تغذیه و هر روشی که ممکن باشد، این ذهنیت را ایجاد میکنند که توده مردم عناصر کم قدرتی هستند و هیچ اختیاری از خودشان ندارند و نمیتوانند به تمام اهداف و آرزوهای خودشان برسند. در همین راستا این تفکر را میان عموم مردم رایج میکنند که مرتباً دیگران را مقصر کمبودها و ناکامیهای خود بدانند و اصلاً به ظرفیت خود توجهی نداشته باشند.
ب. آنها خودشان را صاحبان اصلی قدرت و ثروت معرفی میکنند و از همان روشهایی که گفتهشده طوری وانمود میکنند که مردم برای زنده ماندن باید به آنها تکیه کنند و زیر چتر آنها زندگی کنند.
این دو اتفاق منفی (یعنی ناتوانی و وابستگی) باعث میشود عموم مردم هر فرد و هر چیزی را جز خودشان مقصر زندگی بدانند و هیچگاه به جایگاه خودشان در خلق اهداف و دستاوردها اهمیت ندهند.
شما هیچ وابستگی به هیچ کس جز خداوند و اولیای او ندارید و تمام مقدمات لازم برای موفقیت در شخصیت شما وجود دارد.
درحالیکه واقعیت قضیه اینطور نیست و تنها وابستگی ما فقط و فقط باید به خداوند و اولیای او باشد و خداوند تمام ابزارهای لازم برای خلق اهداف و دستاوردهای زندگی را به ما هدیه داده است و ما میتوانیم به هر چیزی که دوست داریم برسیم و تمام ابزارهای لازم برای خلق خواستهها درون ما وجود دارد.
نگاهی دیگر به اتفاقات منفی
اگر اتفاقات منفی و یا حوادث ناگواری برای ما رخ میدهد، حاصل تفکرات و ارتعاشات ما است (ر.ک: تلاش ذهنی) و خودمان باعث شدیم چنین اتفاقاتی در زندگی ما رخ بدهد. لذا باید برای همیشه با بهانهتراشی مقابله کنیم و مسئولیت کامل آن را بپذیریم.
همانطور که از احساسات منفی باید به نفع خودمان استفاده کنیم، از اتفاقات منفی هم میتوانیم به نفع خودمان استفاده کنیم. (فهم این مسئله موفقیت بدون مرز را برای ما تضمین میکند). اصولاً اتفاقات منفی با دو هدف رخ میدهند:
الف. پاسخی به ارتعاشات منفی ما هستند. مثل تصادف که نوعی پاسخ به ارتعاش منفی فوت اقوام هست (ر.ک: تلاش ذهنی). این اتفاقات به ما گوشزد میکند که ارتعاشات ما درست نیست و باید ارتعاشات خودمان را تغییر دهیم تا اتفاقات بدتر برای ما رخ نداده است! لذا میتوانیم با عشق به استقبال این مسئله برویم و اتفاقات مثبت و خوشایند را برای خود خلق کنیم.
ب. مسیر خلق هدف ما هستند. بعضی اوقات موانعی در مسیر خلق هدف وجود دارد که جز از طریق یک اتفاق منفی برداشته نمی شود. مثلا شما می خواهید به درآمد صد میلیونی برسید و ارتعاش این مسئله را ساطع میکنید! فردای روزی که چنین تصمیمی گرفتید از شغل فعلی خود اخراج میشوید. این مسئله اتفاقی به ظاهر بد است ولی اگر شما از شغل فعلی اخراج نشوید، نمی توانید در آینده نه چندان دور متوجه یک فرصت کاری خیلی خوب شوید که آن مسیر شما را به هدف می رساند. لذا نباید از این اتفاقات منفی بترسید و مطمئن باشید این اتفاقات به شما کمک میکنند تا موانع خلق اهداف از جلوی شما برداشته شود.
اتفاقات منفی فرصتهایی در لباس مبدل هستند.اتفاقات منفی یا مسیر موفقیت را برای ما کوتاه میکنند و یا در نقش هشداردهنده عمل میکنند
سؤالی که ممکن است ایجاد شود این است که چگونه تفاوت بین حالت اول و حالت دوم را متوجه شویم؟ چگونه تشخیص دهیم اتفاقی که رخ داده حاصل ارتعاش منفی ما است و ما باید تغییر رویه دهیم و یا این که مسیر خلق هدف ما هست و ما باید همچنان استقامت کنیم؟ پاسخ این مسئله را در بخش هفتم خواهیم داد.
چه قدر ظاهربین هستید؟
یکی دیگر از سرفصلهای مهم در موفقیت بدون مرز، ظاهربین نبودن است. متأسفانه چشمها و گوشهای ما میتوانند ما را گول بزنند و بر روی رفتارهای ما تأثیر بگذارند. شاید چنین اتفاقی در کودکی برای شما هم رخداده باشد که برادر بزرگتر شما وقتی میخواست عیدی 1000 تومانی را از شما بدزدد، دو اسکناس صد تومانی به شما پیشنهاد میداد و به شما میگفت: این دو تا را بگیر و آنیکی را به من بده!
واقعیت زندگی دقیقاً همین است و اتفاقاً صاحبان قدرت و ثروت هم با استفاده از همین حربه بارها و بارها همین ترفند را بهکار گرفتند و ما را گول زدند. عدهای با ظاهر مرفه، با حرفهای خوب، با تطمیع و شعارهای توخالی در مقاطع مختلف توانستند روی رفتارهای ما تأثیر بگذارند و اراده غلط خود را بر ما تحمیل کنند.
چشم و گوش شما میتوانند شما را گول بزنند؛ ولی ندای درونی معمولا شما را گول نمیزند.
ما نباید در چنین مواقعی آنها را محکوم کنیم (خداوند در همین دنیا و یا در روز قیامت بهحساب آنها میرسد)؛ بلکه باید از گذشته عبرت بگیریم و مواظب باشیم که دوباره به چنین آفتی دچار نشویم.
چنین قضیهای دقیقاً در کسبوکار صادق است. شما بهعنوان صاحب کسبوکار هم در ارتباط با مشتری و هم در ارتباط با همکاران و رقیبان و هم در سایر مسائل ممکن است دچار چنین حربهای شوید و چشم و گوش شما، شما را گول بزنند.
اولین قدم برای گول نخوردن
اولین گام برای اینکه دیگر گول چشم و گوشتان را نخورید، این است که بدانید گول میخورید و ممکن است خودتان و دیگران را بر اساس ظواهر قضاوت کنید. همچنین درباره دیگران هم باید آگاه باشید که آنها بر اساس چشم و گوش خود قضاوت میکنند و در تعامل با آنها مواظب باشید که اولاً شما هم دیگران را گول نزنید و ثانیاً از این آگاهی و بصیرت برای کمک به آنها استفاده کنید.
اینکه گفته میشود مهارتهای ارتباطی مختلف ازجمله فن بیان، شیوه پوشیدن لباس، مذاکره و متقاعدسازی، تبلیغات و … را بیاموزید دقیقاً ناظر به همین مسئله است که غالب انسانها بر اساس چشم و گوش خودشان رفتار میکنند. لذا باید از این ابزارها در راستای خدمت به دیگران و همچنین تحقق هدف اصلی (تولید سود پایدار) استفاده کنید.
ندای درونی، راهنمای دلسوز شما
ما در جهان هستی در حجاب زمان و مکان زندگی میکنیم و چشم و گوش ما نمیتوانند صرفاً رادار زندگی را به ما نشان میدهند و واقعیتهایی که ورای رادار زندگی هستند دیده نمیشوند.
اما خداوند به ما موهبتی عنایت کرده است و آن ندای درونی است. ندای درونی واقع در شبکه خورشیدی ما است و با اتصال به شعور نامحدود جهان این امکان را به ما میدهد که با حقایق بیرون از رادار زندگی ارتباط برقرار کنیم و از آنها مطلع شویم. ندای درونی تنها راهنمایی است که تقریباً همیشه بهترین راهنمایی را در راستای خواستههای ما به ما خواهد داشت و ما بر اساس رهنمودهای ندای درونی میتوانیم سریعترین مسیر را برای خلق اهداف پیدا کنیم.
یکی از دلایلی که در تعادل چیستی و چگونگی گفته میشود که بیش از 90 درصد تمرکز شما باید روی چیستی اهداف باشد، همین است! ما معمولاً مسیر خلق اهداف را مبتنی بر دادههای چشم و گوش و باورهای رایج ترسیم میکنیم و همه اینها مبتنی بر رادار زندگی هستند؛ درصورتیکه ورای رادار زندگی حقایق متعالی وجود دارند که صرفاً ندای درونی آنها را تشخیص میدهد و ما فقط و فقط با تمسک به ندای درونی میتوانیم از آن حقایق متعالی برخوردار شویم.
لذا همینکه به اهداف خود تمرکز کنیم و اشتیاق سوزان (باورپذیری بالا و حس خوب) داشته باشیم، کافی است. ندای درونی گامهای رسیدن به هدف را به ما نشان میدهد.
جنگ ظاهر و باطن
باوجودی که ندای درونی بهترین راهنمای ما برای خلق اهداف شغلی است، اما در بیشتر مواقع عمل مبتنی بر ندای درونی با مخالفت افکار ما مواجه میشود و چشم و گوش ما اجازه نمیدهند ندای درونی محور رفتار ما قرار بگیرد. بهصورت عمده سه عامل اصلی هستند که جلوی حرکت بر اساس ندای درونی را میگیرند:
الف. برنامههای قدیمی که در ذهن ما وجود دارد.
از بدو تولد تا امروز اتفاقاتی که برای ما رخداده است و همچنین نظرات و تعامل دیگران با ما ازجمله رسانهها، مدرسه، پدر و مادر، اطرافیان و … باعث شده است تا تصمیماتی بگیریم و در ذهن خود متناسب با آن تصمیمها برنامههایی را نصب کنیم.
باورهای قدیمی ما نقش مهمی در رفتار ما ایفا میکنند.
فرض کنید در کودکی یک گربه ما را گاز گرفته است و ما کلی از آن قضیه خاطره بد در ذهن داریم و باعث شده در ذهن خود تصمیم بگیریم که هیچ گربهای را دوست نداشته باشیم. در چنین حالتی وقتی سالهای بعد گربه گرسنهای را مشاهده میکنیم که در گوشهای قرارگرفته و ندای درونی ما به ما میگوید که «به گربه غذا بده»؛ ناگهان برنامه فعال میشود و حس نفرت از گربه را در ما تداعی میکند و اجازه نمیدهد ما بر اساس ندای درونی عمل کنیم.
همین مسئله دقیقاً در کسبوکار هم صادق است. فرض کنید در ذهن شما چنین برنامهای وجود دارد که «شرکت معتبر شرکتی است که دفتر شکیل و مجللی داشته باشد». اتفاقاً شما در معرض قرارداد با شرکتی قرار میگیرید که دفتر مجللی ندارد؛ ولی ندای درونی، شما را به مذاکره و عقد قرارداد با آن شرکت تشویق میکند. در چنین شرایطی بین ندای درونی و باور خودساخته شما جنگ ایجاد میشود و معمولاً ندای درونی پیروز نمیشود. راه مبارزه با افکار و یافتههای چشم و گوش بسیار ساده است. هر زمان چنین جنگی در شما ایجاد شد:
- افکار خود را در حکم مورچه لاغر و بدصدایی تصور کنید که مقابل شما قرار گرفته و دارد با شما صحبت میکند.
- به او اجازه دهید صحبت کند و حرفش را کامل بزند. (اول کار احساس میکنید توهم زدید؛ ولی در ادامه متوجه خواهید شد که اینگونه نیست و باورهای خودساخته بسیار قدرتمند هستند و میتوانند واقعا روی عملکرد شما تأثیر بگذارند)
- پساز اینکه حرفهایش تمامشد، بلند و رسا بگویید «کیگفته»؟ و در ذهن خود مورچه را له کنید و او را بکشید.
- سپس برنامه قدیمی را با یک برنامه جدید که میتوانید آن را باور کنید جایگزین کنید؛ مثلا در مثال قبلی پس از بین بردن برنامه قبلی میتوانید این برنامه را جایگزینکنید: «درست است که دفتر مجلل میتواند نشانه اعتبار یک شرکت است؛ ولی همه ماجرا نیست».
ب. برنامههایی که در ایتر وجود دارد.
ایتر به فضایی اطراف جو گفته میشود که تمام اطلاعات کره زمین ازجمله اطلاعات ذهنی اشخاصی که در کره زمین زندگی میکنند در آن قرار دارد. همه ما با ایتر ارتباط داریم و نظریاتی که بهعنوان تصمیم جمعی توسط تعداد زیادی از افراد کره زمین گرفته میشوند، میتوانند روی ذهن ما اثر بگذارند و درنتیجه رفتار ما را مدیریت کنند.
تصمیمات جمعی مردم روی رفتار شما اثرگذار هستند.
مثلاً تصمیم «باید در مقابل کرونا ماسک و واکسن زد» این روزها بهعنوان یک تصمیم جمعی پذیرفتهشده و این تصمیم در ایتر وجود دارد و بسیار قدرتمند است. در چنین شرایطی اگر یک پزشک حاذق و خلاق به روش درمانی علمی ولی غیر مشهور برسد که در آن نیازی به ماسک و واکسن نباشد و ندای درونی شما به شما بگوید برای سلامتی بیشتر از روش دوم استفاده کن، اینجا برنامه موجود در ایتر فعال میشود و شما را وادار به عقبنشینی و التزام به نظر مشهور میسازد.
در کسبوکار هم دقیقاً چنین چیزی صادق است. به خاطر شرایط اقتصادی ایران، خیلی از مردم و بازاریها محتاط شدهاند و ترجیح میدهند کار اقتصادی جدیدی شروع نکنند. اگر ندای درونی به شما بگوید «کسبوکار خود را توسعه بده». و یا «کسبوکار جدید تشکیل بده»، برنامه موجود در ایتر در شما فعال میشود و در شما ترس و دلهره ایجاد میکند.
روش مقابله با برنامههای موجود در ایتر دقیقاً مشابه مورد قبلی است. یعنی شما برنامهای که در حال اجرا هست را در قالب مورچه زشت و بدصدا تصور میکنید و از او میخواهید سخن بگوید و پسازاین که کاملاً حرفهایش را زد، بلند بگویید «کی گفته»؟ و در ذهنتان مورچه را له کنید و یک برنامه جایگزین قابلباور (مانند این برنامه: «درست است که شرایط اقتصادی خوب نیست ولی خدا در کنار من است و مرا از هر گزندی حفظ میکند».) در ذهن خود نصب کنید.
پ. توافقهایی که قبلا با دیگران و یا خودمان داشتیم و آن را شکستیم.
همه ما تا حالا نسبت به تعهداتی که به خودمان و یا دیگران داشتیم بدعهدی کردیم. اصل این اتفاق تقریباً غیرقابلاجتناب است و در زندگی رخ میدهد؛ منتهی خیلی از ما وقتی به تعهدی عمل نمیکنیم، بهجای اینکه به آن اعتراف کنیم و مسئولیت صد درصد آن را بپذیریم، تقصیر را گردن دیگران میاندازیم و اصلاً حاضر نیستیم مسئولیت این اتفاق را خودمان بپذیریم. وقتی چنین نقض عهدهایی زیاد میشود، در ذهن ما موانع مختلفی ایجاد میکند که این موانع در تقابل با ندای درونی قرار میگیرند.
اشکال ندارد اگر توافقی را با خود یا دیگران به هم زدید.کافی است آن را بپذیرید و و مسئولیتش را قبول کنید.
لذا بهترین شیوه برای رفع این مانع این است که:
- سعی کنیم تمام تعهداتی که با خودمان و با دیگران بستهبودیم و زیر آن زدیم را از کودکی تا امروز پیدا کنیم.
- در ذهن خود مسئولیت همه آنها بپذیریم و به نقض عهد خودمان اعتراف کنیم (چه در مقابل خودمان و چه در مقابل دیگران؛ به صورت ذهنی البته).
- اگر نقض عهد ما قابل جبران هست، جبرانهای لازم را انجامدهیم.
- در ادامه بهگونهای تعهد بدهیم که بتوانیم آن را انجام دهیم.
- اگر هم در آینده تعهدی دادیم ولی به دلایل مختلف نتوانستیم انجامدهیم، خیلی زود به آن اقرار کنیم و مسئولیت صددرصد آنرا بپذیریم.
- همیشه این جمله را با خود تکرار کنید: «درست است که در گذشته پیمانشکنی کردم، اما من روزبهروز بهتر میشوم و روزبهروز به تعهد خود وفادارتر هستم».
استفاده از این روشهای ساده ندای درونی را پیروز جنگ ظاهر و باطن میسازد و شما قدمبهقدم به سمت موفقیت بدون مرز حرکت میکنید. انشاءالله.
نکات تکمیلی درباره ندای درونی
در انتها به چند نکته تکمیلی درباره ندای درونی اشاره میکنیم:
1. هر زمان شک داشتید که مطلبی که در درون احساس میکنید ندای درونی هست یا افکار حاصل از دیدهها و شنیدهها، فقط کافی است از خودتان سؤال کنید که آیا واقعاً اینها افکار هستند یا احساسات هستند؟ جواب برای شما روشن خواهد شد.
نتیجهای که ندای درونی به شما میدهد، لزوما چیزی که پیشبینی میکردید نیست.
2. حرکت بر اساس ندای درونی شما را به مقصدی که میخواهید میرساند؛ ولی مسیری که به شما راهنمایی میکند لزوماً مسیری نیست که شما پیشبینی کرده باشید (چون پیشبینی شما صرفاً بر اساس رادار زندگی است). در همین راستا مادامیکه بر اساس ندای درونی عمل میکنید، مطمئن باشید هر نتیجهای حاصل شود، به نفع شما است و اگر اتفاق بهظاهر بدی هم برای شما رخ داد، نگران نباشید! موانع موفقیت از مقابل شما برداشتهشده است.
3. اگر بر اساس ندای درونی عمل نکنید، دو اتفاق برای شما رخ میدهد:
الف. جهان هستی شما را در تضادی قرار میدهد که بتوانید دوست نداشتنیها و دوستداشتنیهای خود را شفافتر کنید و با شفافیت بیشتری روی خواسته خود تمرکز کنید.
ب. جهان هستی شما را در معرض احساس منفی قرار میدهد. احساس منفی سنگینتر از احساس مثبت است و قدرت بیشتری هم دارد (هرچند مثل نمک باید کم باشد و اگر زیاد باشد زندگی قابلتحمل نیست) لذا میتوانید از ظرفیت احساس منفی ایجادشده برای تمرکز روی خواسته خود استفاده کنید و بلافاصله از فضای حس بد خارج شوید و وارد فضای حال خوش شوید.
4. ندای درونی همیشه سریعترین و بهترین مسیر را (نسبت به سایر مسیرها) به شما نشان میدهد؛ بااینحال اگر شما در تشخیص ندای درونی اشتباه کردید و خلاف ندای درونی رفتار کردید، مادامیکه در مسیر هدف اصلی ثابتقدم هستید خیلی نگران نباشید. شاید کار شما سختتر شود؛ ولی باز هم به مقصد خواهید رسید و موفقیت بدون مرز برای شما رقم خواهد خورد. انشاء الله.
چه قدر هوشمندانه کار میکنید؟
یکی دیگر از عوامل موفقیت بدون مرز، کار هوشمندانه است. اساساً وقتی شما تفکر درستی دارید و از احساس خوبی برخوردار هستید، نمیتوانید کاری انجام ندهید. (و اگر حس میکنید کاری نباید انجام دهید، بدانید تفکر و احساسات درستی ندارید) منتهی هر کاری کار هوشمندانه نیست. در این بخش به چند سرفصل مهم درباره کار هوشمندانه که ضامن موفقیت بدون مرز میباشد اشاره میکنیم.
چرخه قدرت
اولین مبحث در کار هوشمندانه استفاده از چرخه قدرت است. چرخه قدرت (یا چرخه موفقیت) را می توانید در جدول زیر مشاهده کنید.
وقتی روی دوستداشتنی خود تمرکز میکنید، احساس خوبی خواهید داشت و درنتیجه اقدام هوشمندانه انجام میدهید و به موفقیت میرسید. موفقیت اعتمادبهنفس شما را زیاد میکند و تمرکز شما را روی دوستداشتنیها افزایش میدهد و همین قضیه به افزایش احساس خوب کمک میکند و درنهایت عمل هوشمندانه شکل میگیرد و موفقیتهای بیشتر خلق میشود. چرخه قدرت با همین ترتیب ادامه پیدا میکند و موفقیت بدون مرز را رقم میزند.
موفقیت اعتمادبهنفس میسازد.
اعتمادبهنفس رفتار میسازد.
رفتار عادت میسازد.
عادت زندگی میسازد.
البته عکس قضیه هم صادق است و ممکن است چرخه قدرت جای خود را به چرخه شکست بدهد. وقتی تفکر غلط صورت بگیرد، احساس منفی ایجاد میشود و اگر از احساس منفی بهعنوان فرصت برای شفافسازی خواستهها استفاده نگردد، تبدیل به عمل غیرهوشمندانه میشود و عمل اشتباه شکست را به همراه میآورد و شکست یعنی از بین رفتن اعتمادبهنفس. وقتی اعتمادبهنفس کم شد، بستر تفکر منفی افزایش مییابد و همینطور چرخه شکست قویتر و قویتر میشود تا فرد را به تباهی بکشاند.
لذا هر زمان احساس کردید بهجای چرخه قدرت در چرخه شکست حرکت میکنید، توقف کنید و دو تا کار انجام دهید:
الف. روی اندیشههای خود تمرکز کنید و ببینید چه چیزی را دوست ندارید و چه چیزی قدری حالتان را بهتر میکند. روی همان تمرکز کنید.
ب. از تکنیک eft استفاده کنید و کارهایی که برای شما حال خوش ایجاد میکنند (در بخش بعدی اشاره خواهیم کرد) را انجام دهید.
کار هوشمندانه یعنی انجام کار درست به صورت دائمی و در مدت زمان کافی
نگرش درست و احساس خوب، باعث میشود شما اقدام به کار هوشمندانه کنید. در تعریف کار هوشمندانه سه قید وجود دارد:
الف. کار درست؛ کار درست همان کاری هست که ندای درونی به شما پیشنهاد میدهد.
ب. کار دائمی؛ کار دائمی کاری است که در زمانهای مشخص تکرار میشود. (روزانه / هفتگی / ماهیانه / فصلی و …)
پ. کار در مدتزمان کافی؛ یعنی باید زمان کافی بگذرد تا بذری که کاشتید رشد کند و به ثمر بنشیند. همانطور که در بخشهای قبلی گفته شد، جهان هستی با بهترین سرعت کار میکند و بهترین اتفاقات را برای شما رقم میزند؛ لذا اصلاً نیاز نیست نگران زمان باشید و از پروسه خلق هدف لذت ببرید.وقتی از فرآیند خلق هدف لذت میبرید، زمان خلق هدف چه اهمیتی دارد؟
برای این که درگیر زمان نباشید، می توانید از مقوله ای به لذت با تأخیر استفاده کنید. لذت با تأخیر یعنی همین الان خود را در شرایط هدف خلق شده تصور کنید و احساس کنید کسب وکار شما به نقطه مطلوبی که می خواهید رسیده است و از لحظه لحظه فعالیت لذت ببرید. وقتی از فرآیند خلق هدف لذت می برید و حس خوبی دارید، اصلا مهم نیست چه قدر زمان طول بکشد. منطقی نیست!؟
پس از تصمیم گرفتن بلافاصله اقدام کنید.
پس از تصمیم برای اینکه مسیر عصبی در مغز شما تشکیل شود، لازم است بلافاصله اقدامی در راستای خلق تصمیم انجام دهید. لازم نیست اقدامی که انجام میدهید خیلی بزرگ باشد. همینکه اقدامی در راستای خلق تصمیم باشد کافی است. بهتر است حداکثر تا 48 ساعت پس از اخذ تصمیم اقدام متناسب را انجام دهید. اقدام متناسب میتواند چک کردن سایت باشد، مطالعه کتاب باشد، پرس و جو از اشخاص خبره باشد و ….
درخت بامبو را فراموش نکنید.
درخت بامبو درختی است که وقتی کشاورز آن را میکارد، تا 5 سال خبری از آن نیست و کشاورز از بذری که کاشته به مدت 5 سال مراقبت میکند؛ اما نتیجهای در ظاهر نمیبیند. پس از 5 سال وقتی درخت جوانه زد، در عرض 6 ماه 30 متر رشد میکند (یعنی بهاندازه ساختمان 10 طبقه) و چشمان بینندگان را متحیر میسازد!!!
نگران تأخیر در خلق رویا نباشید. درختهای بزرگ به ریشههای قوی احتیاج دارند.
داستان موفقیت بدون مرز هم دقیقاً همین است. ممکن است نیاز باشد برای رسیدن به نقطه مطلوب در کسبوکار سالهای سال تلاش کنید اما در ظاهر نتیجهای مشاهده نکنید. این مسئله نباید شما را ناامید کند و اگر ندای درونی شما را در مسیر خلق هدفی فرامیخواند، بهتر است به آن توجه کنید و متناسب با آن عمل کنید. در بهترین زمان و بهترین مکان اتفاقات عجیب برای شما رخ خواهد داد و شما رشد انفجاری را به فضل الهی تجربه خواهید کرد. لذا در مسیر هدف اصلی به دنبال نتایج سریع نباشید.
موفقیت، موفقیت میآورد.
همانطور که در چرخه قدرت توضیح داده شد، موفقیت باعث افزایش اعتمادبهنفس میشود و اعتمادبهنفس باعث افزایش فکر مثبت و احساس خوب و کار هوشمندانه میشود.
برای اینکه در راستای اهداف بزرگ کاری که معمولاً نیازمند استقامت هستند ثابتقدم بمانید، میتوانید بهصورت موازی کارهای کوچکی که برای شما موفقیتهای کوچک و جزئی ایجاد میکند انجام دهید. کسب موفقیتهای کوچک استقامت لازم برای خلق موفقیتهای بزرگ را در شما ایجاد خواهد کرد.
اهمیت بدهید؛ ولی نه خیلی زیاد
سرفصل بعدی در موفقیت بدون مرز، حال خوش است. ما اصولاً اهداف شغلی را در راستای خوشبختی اجرا میکنیم. اگر خوشبختی را به معنای احساس رضایت و اطمینان بدانیم، یعنی زمانی که احساس رضایت و اطمینان داریم خوشبخت هستیم و این قاعده باید هرروز و همیشه جاری باشد؛ نه وقتیکه در اهداف شغلی ما محقق شدند.
لذا مسئله مهم این است که هرلحظه احساس رضایت و اطمینان داشته باشیم (فارغ از اینکه اهداف شغلی خلقشدهاند یا نشدهاند). در ادامه چند سرفصل مهم که باعث میشود هرلحظه احساس رضایت و اطمینان داشته باشید را بررسی خواهیم کرد.
وسواس نداشته باشید
شما در این مقاله نکات مختلفی را یاد گرفتید. خیلی خوب است که به این نکات پایبند باشید و به آن عمل کنید. اما باید مواظب باشید دچار وسواس نشوید؛ چون وسواسی شدن در شما احساس اضطراب ایجاد میکند و احساس اضطراب حالت خوبی برای شما نیست. ترتیب واکنش شما نسبت به مسائلی که باید مراعات کنید به شرح زیر است:
الف. مراعات میکنید و حس خوبی دارید.
ب. مراعات نمیکنید و حس خوبی دارید.
پ. مراعات میکنید و حس بدی دارید.
ت. مراعات نمیکنید و حس بدی دارید.
با توجه به ترتیبی که گفته شد، بهترین عملکردها زمانی است که شما حس خوبی داشته باشید (فارغ از اینکه در چه جایگاهی هستید و چه رفتاری از خود بروز میدهید). لذا اهمیت بدهید؛ ولی نه خیلی زیاد!
این قاعده درباره همکاران شما هم صادق است. شاید بخواهید همکاران خود را اصلاح کنید. ولی باید دانست که بهترین اصلاحات زمانی محقق میشود که شما خودتان بهعنوان یک فرد، موفق باشید و قوانین را اجرا کنید. آن زمان دیگران هم از شما یاد میگیرند. لذا تلاش نکنید به هر قیمتی دیگران را اصلاح کنید؛ بهخصوص به قیمت فاسد شدن خودتان!
موانع حال خوش
در دنیای امروز ما واقعیتهایی وجود دارند که باعث میشوند ما روی چیزهایی که نمیخواهیم تمرکز کنیم و درنتیجه احساس منفی داشته باشیم. در این بخش به چند سرفصل از موانع حال خوش که شناخت و دوری از آنها یکی از شاخصههای موفقیت بدون مرز میباشد را با شما در میان میگذاریم:
الف. رسانهها؛ رسانهها نقش بسیار مهمی در بد کردن حال ما دارند. معمولاً رسانهها برای انعکاس اخبار مختلف باهم رقابت میکنند و هر چه خبرهای بد را منفیتر جلوه دهند، مخاطبین بیشتری جذب میکنند. بهتر است تا جایی که امکان دارد از رسانهها دوریکنید و اگر هم لازم است اخبار را دنبال کنید، میتوانید از اخبار متنی استفاده کنید. همچنین برای خنثی کردن اثر مطالعه اخبار، میتوانید کتابهای مثبت و انگیزشی مطالعه کنید.
ب. افراد منفی نگر؛ منفی نگری یکی دیگر از موانع حال خوش محسوب میشود. افراد منفی نگر همهکس و همهچیز را جز خودشان مقصر میدانند و حاضر نیستند مسئولیت زندگی خودشان را بپذیرند.
اگر شما نمیتوانید افراد منفی نگر را اصلاح کنید، دلیلی ندارد حال خوش خودتان را خراب کنید (بهخصوص هنگامیکه هنوز در اول مسیر هستید) لذا بهترین کار این است که از افراد منفی نگر فاصله بگیرید و تا جایی که میتوانید به آنها نزدیک نشوید؛ مگر اینکه افراد منفی نگر اعضای درجهیک خانواده و یا همکاران نزدیک شما باشند که در چنین صورتی بهترین کار این است که با آنها مدارا کنید و برای خنثی کردن اثر منفی سخنان آنها، به فایلهای صوتی مثبت گوش دهید.
لازم نیست به قیمت اصلاح حال بد دیگران، حال خوش خودتان را خراب کنید.
پ. کمالگرایی؛ کمالگرایی یعنی منتظر باشیم همه شرایط آماده باشد تا اقدام متناسب را انجام دهیم. کمالگرایی ریشه در دو مسئله مهم دارد:
الف. مسئولیت صد درصد زندگی را نپذیرفتیم و نمیدانیم که شرایط موجود را خود ما ایجاد کردیم.
ب. به تواناییهای خود اعتماد نداریم و باور نداریم که تمام ابزار موفقیت همینالان در شخصیت ما وجود دارد و هنگامیکه نگرش درستی به مسائل داشته باشیم، واقعیتها چندان اثرگذار نیستند.
ت. اهمالکاری؛ وقتی کارها را در زمان خودش انجام نمیدهیم، احساس منفی پیدا میکنیم. دلیل اصلی اهمالکاری دو چیز است:
الف. تفکر نادرست؛ وقتی نگرش غلطی داریم، انگیزه کافی برای انجام کار نداریم و درنتیجه اقدام مناسب را در زمان مناسب انجام نمیدهیم. راهحل این مسئله در بخش تلاش ذهنی و هدفگذاری توضیح داده شد.
ب. توجه نکردن به ندای درونی؛ ممکن است نگرش مثبت داشته باشیم و بدانیم باید کاری انجام دهیم، ولی موانعی بر سر راه ندای درونی قرار میگیرند و اجازه رفتار مناسب را به ما نمیدهند. توضیحات این مسئله در بخش ندای درونی گفته شد.
عوامل حال خوش
پس از بررسی موانع حال خوش، اکنون به چند سرفصل درباره عوامل حال خوش اشاره میکنیم که استفاده از آنها میتواند در طول پروسه خلق هدف اصلی احساس رضایت و اطمینان را در شما فراهم سازد:
با ایجاد عوامل حال خوش همینالآن خوشبختی را احساس کنید.
الف. لبخند زدن و خندیدن؛ خنده بر هر درد بیدرمان دوا است. تا جایی که میتوانید از محتوای طنز استفاده کنید (البته بدون توهین) و بخندید و حال خوش داشته باشید.
ب. بغل کردن؛ در آغوش گرفتن دوستان نزدیک (با رعایت موازین شرعی) احساس مثبت بسیار خوبی را بین طرفین ردوبدل میکند.
پ. تغذیه سالم؛ عقل سالم در بدن سالم است. تا جایی که ممکن است فست فود نخورید و در محل کار هم از تنقلات مضر بهعنوان میان وعده استفاده نکنید. سعی کنید تا جایی که ممکن است، محصولات ارگانیک مصرف کنید و محصولات ارگانیک را به دیگران هم پیشنهاد بدهید.
ت. روحیه سپاس گزاری؛ سعی کنید هم از خودتان و هم از دیگران بابت نقاط مثبت شخصیتیشان سپاسگزاری کنید. سپاسگزاری سه اتفاق مثبت را برای شما رقم میزند:
الف. باعث میشود روی چیزهای مثبت تمرکز کنید و درنتیجه نگرش مثبت پیدا میکنید.
ب. باعث میشود طبق قانون جذب، اتفاقات بیشتری را که میتوانید بابت آن سپاسگزار باشید تجربه میکنید.
پ. وقتی به دیگران انرژی مثبت میدهید، دیگران هم انرژی مثبت را به سمت شما ارسال میکنند و شما تعامل خوبی در محیط کار تجربه خواهید کرد.
ث. بازی و ورزش؛ بازی و ورزش باعث ترشح هورمونهای نشاط در بدن میشوند.
ج. یاد خداوند؛ ارتباط قلبی با خداوند و اولیاء او و عمل به دستورات آنها مسیر موفقیت را برای شما هموار میکند. وقتی حمایت خداوند بزرگ را در اختیار داشته باشید، همه بنبستها برای شما بن باز خواهد بود.
چ. استفاده از سیستم یکپارچه موفقیت بدون مرز؛ در بخش بعدی درباره این سیستم صحبت خواهیم کرد.
یک سیستم یکپارچه موفقیت بدون مرز
تا اینجا درباره نکات و سرفصلهای مهم موفقیت بدون مرز سخن گفتیم. همانطور که در بخش دوم گفته شد، زمانی آموزشها برای شما مفید خواهند بود که جزئی از DNA شما باشند. در همین راستا و برای اینکه آموزههایی که در این مقاله گفته شد جزئی از DNA شما باشند، ما به شما سیستم یکپارچه موفقیت بدون مرز را پیشنهاد میدهیم. سیستم یکپارچه موفقیت بدون مرز از 4 بخش اصلی تشکیلشده است:
الف. کتابها؛ کتابها اولین بخش از سیستم یکپارچه موفقیت بدون مرز هستند. شما باید هرروز کتاب بخوانید. اصلاً مهم نیست چند صفحه کتاب میخوانید. مهم این است که در روز چه میزان وقت برای مطالعه اختصاص میدهید. شما میتوانید کتابهای مختلف را در ماشین، کنار تخت، داخل سرویس بهداشتی، کنار میز کار و … قرار دهید و هر سری فقط چند خط بخوانید. مطالعه کتاب جایگاه بسیار مهم و استراتژیک در موفقیت بدون مرز ایفا میکند.
کتابهای کاغذی اثربخشی بیشتری نسبت به کتابهای الکترونیک دارند.
ب. فایلهای صوتی؛ فایلهای صوتی ضلع دوم از سیستم یکپارچه موفقیت بدون مرز را تشکیل میدهد. فایلهای صوتی مسیر عصبی متفاوتی از مطالعه را در شما تشکیل میدهند. همچنین فایلهای صوتی اثر منفی اخبار تصویری و افراد منفی نگر را خنثی میکنند؛ لذا بهتر است بهصورت روزانه به فایلهای صوتی گوش دهید. میتوانید در ماشین، هنگام ورزش صبحگاهی و … به فایلهای صوتی گوش دهید و از جادوی فایل صوتی در موفقیت بدون مرز برخوردار شوید.
پ. سمینارها و رویدادها؛ سمینارها ضلع سوم سیستم موفقیت بدون مرز هستند. سعی کنید تا جایی که میتوانید در سمینار اشخاصی که ویژگیهای آنها را قبلاً گفتیم شرکت کنید. سمینارها بهترین جایی هستند که معمولاً اشخاص تصمیمات استراتژیک خود را اتخاذ میکنند.
جدای از قابلیت تصمیمات استراتژیک، شما در سمینارها این امتیاز را دارید که با افراد دیگری که آنجا هستند فرا ذهن (Master Mind) تشکیل دهید. خاصیت فرا ذهن این است که اطلاعات تمام افرادی که در سمینار هستند در یک ذهن مشترک جمع میشود و هر یک از شرکتکنندگان هنگامیکه از حال خوبی برخوردار است، بهصورت ناخودآگاه اطلاعات فرا ذهن را در ذهن خودش دانلود میکند.
ترجیحاً سعی کنید در رویدادهای چندروزه و خارج از شهر (و یا حتی خارج از کشور) شرکت کنید. شرکت در چنین سمینارهایی این امکان را به شما میدهد که عادتهای روزانه خود را به هم بزنید و همین مسئله کلی میتواند به شکلگیری عادتهای موفقیتآمیز در شما کمک کند.
سمینارهای چند روزه خارج از شهر بسیار مفید هستند؛ البته بهشرطی که مزاحم فعالیت اقتصادی شما نشوند.
شما در سمینارهای مختلف این امتیاز را دارید که دوستان همفکر پیدا کنید و با هم مسیر موفقیت را دنبال کنید. در بخش بعدی درباره این ضلع مهم از سیستم موفقیت بدون مرز سخن خواهیم گفت.
ت. ارتباط با افراد همفکر؛ شاید بتوان ارتباطات با افراد همفکر را مهمترین ضلع سیستم یکپارچه موفقیت بدون مرز دانست. معمولاً خیلی از اعضای خانواده و همکاران نسبت به شما و اهدافتان بیتفاوت هستند. اما شما به حمایت دیگران و تشویق آنها احتیاج دارید. ارتباط با دوستان و افراد همفکر باعث میشود تا:
- آنها شادیهای شما را با زیاد میکنند و غمهای شما را تقسیم میکنند.
- به شما مشاوره میدهند.
- شما را بابت موفقیتهایی که کسبکردید تشویق میکنند و از شما بخواهند مسیر موفقیت را با قدرت ادامه دهید.
سعی کنید تا جایی که ممکن است، تمام چهار ضلع سیستم یکپارچه موفقیت بدون مرز را دنبال کنید تا اثربخشی آن را کاملاً حس کنید. البته در کنار استفاده از سیستم یکپارچه موفقیت بدون مرز، میتوانید از تدریس کردن و تکرار با فاصله مطالب برای رسیدن به مرحله چهارم یادگیری استفاده کنید.
چهقدر به دقت در محاسبات مالی اهمیت میدهید؟
یکی از سرفصلهای بسیار مهم در موفقیت بدون مرز، محاسبات دقیق مالی است. همانطور که در بخش هدفگذاری گفتهشد، مهمترین هدف در کسبوکار شما تولید سود پایدار است و شما برای تولید سود پایدار باید همهچیز را بهدقت محاسبهکنید و نباید چیزی از قلم بیفتد.
با وجودی که در گذشته محاسبات مالی به صورت سنتی یا حداکثر توسط حسابداران صورت میگرفت؛ امروزه با رویکار آمدن نرمافزارهای حسابداری این امکان فراهمشده که صاحبان کسبوکار هم محاسبات مالی خود را سریع و با کمترین میزان خطاپذیری انجامدهند و هم در هزینههای خود صرفهجویی کنند و هم روحیه عملگرایی خود را حفظ کنند.
نرم افزار حسابداری محک، یکی از بهترین ابزارها برای دقت در محاسبات مالی است.
اگر صاحب کسبوکار کوچک و یا متوسط هستید و علاقهمندید روحیه خودمحوری داشتهباشید، پیشنهاد ما به شما استفاده از نرمافزار حسابداری محک میباشد. نرمافزار حسابداری محک به شما این امکان را میدهد که:
- با اندکی وقتگذاشتن تسلط کافی به نرمافزار پیدا کنید و لازم نباشد زمان زیادی برای یادگیری محاسبات مالی صرفکنید.
- در مقایسه با محاسبات مالی سنتی در زمان خود صرفهجویی کنید.
- در مقایسه با استخدام فرد یا افرادی برای انجام امور حسابداری در هزینههای خود صرفهجویی کنید.
- با استفاده از افزونههای کاربردی محک، اقدامات خوب دیگری در راستای محاسبات مالی خود رقم بزنید؛ مثلا:
- با استفاده از افزونه تحلیلگر محک گزارشهای زیبا و کاربردی از عملکرد کسبوکار خود (به صورت نموداری) تهیهکنید. این مسئله در رصدکردن اهداف شغلی بسیار مهم و کاربردی است. تازه وقتی بهصورت نموداری امتیاز اصلی و امتیازات جانبی کسبوکار خود را در اختیار دارید، میتوانید با استفاده از قدرت ذهن خود امتیازهای فعلی را بالا ببرید و امتیاز مطلوب خود را خلقکنید.
- با استفاده از افزونه پیامکرسان محک ارتباط تخصصی و صمیمانه با مشتریان خود داشتهباشید.
- با استفاده از افزونه سیستمپروژههای محک چند پروژه کاری را بهصورت همزمان دنبال کنید و هزینهها و درآمدهای هرکدام را بهصورت مجزا گزارشگیری نمایید.
- با استفاده از افزونه حقوق و دستمزد محک فیش حقوقی کارمندانتان را با کمترین خطای محاسباتی و با درنظرگرفتن همه عوامل دخیل در تعیین حقوق انجامدهید.
- با استفاده از افزونه چندارزی محک تبادلات بینالمللی خود را متناسب با ارز کشور مقصد (و یا دلار) مدیریت کنید.
- با استفاده از افزونه سفارشگیر محک همراه خوبی برای ویزیتورهای خودتان تهیهکنید و پخش مویرگی محصولات خود را بهراحتی انجامدهید.
- با استفاده از افزونه کلاینت شبکه محک چندین سیستم را به یک نرمافزار حسابداری متصل کنید و با تفکیک بخشهای مختلف از هم مانند فروش، صندوق، مدیریت و … امور مالی خودتان را منظمکنید.
موفقیت بدون مرز در کسب و کار امکان پذیر است، اگر …
تمام تلاش این مقاله بر این بود تا شما بهعنوان صاحب کسبوکار، بههیچعنوان نگران شرایط و محیط اطراف خود نباشید و بدانید در هر شرایطی میتوانید اهداف شغلی خود را خلق کنید و به دستاوردهای مالی خوب در زندگی برسید. اصول مطرحشده در این مقاله بارها و بارها توسط افراد ثروتمند بهکار گرفتهشده و اگر شما هم از این اصول استفاده کنید، مطمئناً به سمت موفقیت بدون مرز حرکت خواهید کرد. امیدواریم از مطالب این مقاله حداکثر استفاده را داشته باشید. گروه نرم افزاری محک بهترینها را برای شما آرزومند است.