یکی از مهمترین مفاهیمی که در علم اقتصاد به آن پرداخته میشود مفهوم عرضه و تقاضا است. با افزایش قیمت یک کالا، مقدار عرضه شده معمولاً افزایش مییابد و تمایل مصرفکنندگان به خرید کالا معمولاً کاهش مییابد، اما این تغییرات لزوماً متناسب نیستند. در بازارهای رقابتی امروز، تمامی کسب و کارها و شرکتها باید قیمت کالاها و خدمات خود را متناسب با میزان عرضه و تقاضا نگه دارند تا بتوانند در صحنه رقابت باقی بمانند. در واقع، کسب و کارهایی به موفقیت میرسند که بتوانند عوامل موثر بر میزان عرضه و تقاضا را بشناسند و متناسب با آنها کالاها و خدمات خود را با قیمت مناسب ارائه کنند. در اینجا است که مفهوم تعادل بازار اهمیت خاصی پیدا میکند.
در ادامه این مقاله از نرم افزار حسابداری محک بیشتر در خصوص مفهوم تعادل بازار و اهمیت آن صحبت خواهیم کرد.
تعادل بازار (Market Equilibrium) چیست؟
مفهوم تعادل بازار (Market Equilibrium) مبحثی در علم اقتصاد است و از مفهوم تعادل اقتصادی (Economic Equilibrium) ریشه میگیرد. مفهومی در علم اقتصاد وجود دارد که در آن منحنی عرضه و تقاضا با هم تلاقی میکنند و به آن تعادل اقتصادی میگویند. بر همین اساس، تعادل بازار شرایطی است که در آن مقدار کالاهای تولید شده توسط فروشندگان برابر با تعداد کالاهای جستجو شده توسط خریداران باشد. این بازار در وضعیت تعادل کامل قرار دارد. زمانی که عرضه و تقاضا برابر باشند، قیمتها تمایل به ثابت ماندن دارند و تحت تأثیر شرایط خارجی قرار نمیگیرند. در چنین وضعیتی گفته میشود که بازار در تعادل است.
تعادل بازار حالتی است که در آن عرضه و تقاضای بازار یکدیگر را متعادل میکنند و در نتیجه قیمتها ثابت میمانند. به طور کلی، عرضه بیش از حد کالاها یا خدمات باعث کاهش قیمت شده که منجر به افزایش تقاضا میشود – در حالی که کاهش عرضه یا کمبود باعث افزایش قیمتها و در نتیجه تقاضای کمتر میشود. ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضا باعث تعادل بازار میشود.
قیمت تعادلی جایی است که عرضه کالا با تقاضا مطابقت دارد. هنگامی که یک شاخص اصلی دوره تثبیت یا حرکت جانبی را تجربه میکند، میتوان گفت که نیروهای عرضه و تقاضا نسبتاً برابر هستند و بازار در حالت تعادل قرار دارد.
در یک بازار، فروشندگانی که کالا یا خدماتی را ارائه میکنند، با خریدارانی که کالا را در اختیار ندارند و میخواهند آن را خریداری کنند، تعامل دارند. در هر قیمت، فروشندگان تصمیم میگیرند که چند واحد را با این قیمت عرضه یا ارائه کنند و خریداران تصمیم میگیرند که چند واحد بخرند یا تقاضا کنند. در قیمتی که این دو مقدار یکسان هستند، یعنی در قیمتی که مقدار تقاضا با مقدار عرضه شده برابر است، بازار به تعادل میرسد.
در حالت تعادل هیچ خریداری وجود ندارد که بخواهد کالایی را بخرد اما فروشندهای پیدا نکند و هیچ فروشندهای نیز وجود ندارد که بخواهد کالایی را بفروشد اما نتواند خریدار پیدا کند. این بدان معناست که در قیمت تعادلی، فروشندگان میتوانند دقیقاً مقداری را که میخواهند با قیمت موردنظر خود بفروشند و خریداران میتوانند دقیقاً مقداری را که می خواهند با این قیمت بخرند.
به تعادل بازار، تعادل رقابتی نیز می گویند، زیرا تخصیص کالاها و خدمات را در یک بازار کاملاً رقابتی توصیف میکند. در یک بازار رقابتی که در آن خریداران و فروشندگان قیمتگذار هستند، قیمت تعادلی (و در نتیجه درآمد نهایی) برابر با هزینههای نهایی خواهد بود و هر شرکت سود صفر میکند. شهود پشت این نتیجه این است که در یک بازار کاملا رقابتی بدون موانع ورود، شرکتها تا زمانی که بتوانند سود مثبتی کسب کنند، وارد آن بازار خواهند شد.
با افزایش تعداد شرکتها، قیمت بازار کاهش مییابد زیرا در غیر این صورت مصرف کنندگان تمایلی به خرید مقادیر اضافی ارائه شده توسط شرکتهای جدید را ندارند. این باعث کاهش سود میشود تا زمانی که به صفر برسد، و شرکتها دیگر انگیزهای برای ورود به این بازار نخواهند داشت.
فرمول تعادل بازار
اگر بتوانیم میزان عرضه و تقاضا را در یک بازار خاص بفهمیم، به راحتی میتوانیم با جستجوی قیمتی که در آن مقدار تقاضا با مقدار عرضه برابری میکند، تعادل بازار را پیدا کنیم. به عنوان مثال، فرض کنید که در بازار مداد، تقاضای بازار با تابع تقاضای خطی qD = 10 – p مشخص میشود و عرضه بازار برابر است با qS = 2p – 2. در حالت تعادل تعداد مدادهایی که فروشندگان میخواهند بفروشند باید برابر با تعداد مدادهایی باشد که خریداران میخواهند بخرند، یعنی مقدار عرضه شده باید برابر با مقدار درخواستی باشد، qD = qS. برای تابع عرضه و تقاضا مثال ما به این صورت است:
10 منهای p مساوی است با 2p منهای 2.
اکنون فقط باید p را حل کنیم تا قیمت تعادلی را که برابر با p* = 4 است به دست آوریم. برای یافتن کمیت مربوطه، قیمت تعادلی p* را دوباره به عرضه یا تابع تقاضا اضافه میکنیم و q* = 6 را به دست میآوریم. در بازار مداد ما، قیمت تعادلی برابر با 4 و در این قیمت مقدار مبادله شده برابر با 6 واحد است.
دلایل تعادل بازار
سه دلیل برای تعادل بازار وجود دارد:
- مقدار کالا یا خدمات درخواستی مشتری با مقدار تولید شده توسط فروشنده مساوی و برابر است.
- مقدار عرضه و تقاضا مساوی با مقدار تعادل است.
- قیمتی که برای خریداران در نظر گرفته شده با قیمت تعادل بازار برابر است.
عدم تعادل بازار (Disequilibrium) چیست؟
برای اینکه مفهوم تعادل بازار را به درستی درک کنیم باید با مفهوم عدم تعادل بازار (Disequilibrium) نیز آشنا شویم. همانطور که از نام آن پیداست، عدم تعادل حالتی است که تعادل در بازار وجود ندارد یا به عبارتی، زمانی که عرضه و تقاضا اصلاً برابر نیستند و به میزان جزئی یا عمده تغییر میکنند. بازار دائماً در حالت عدم تعادل است و هر کسب و کار و شرکتی تلاش میکند تا به حالت تعادل برسد.
عدم تعادل میتواند در یک بازار با ثبات نیز اتفاق بیفتد یا میتواند مشخصه سیستماتیک بازارهای خاص باشد. گاهی اوقات عدم تعادل میتواند از یک بازار به بازار دیگر سرایت کند. برای مثال، اگر شرکتهای حملونقل یا منابع کافی برای ارسال قهوه در سطح بینالمللی وجود نداشته باشد، عرضه قهوه برای مناطق خاصی کاهش مییابد و بر تعادل بازارهای قهوه تأثیر میگذارد.
انواع تعادل بازار
به طور کلی، دو نوع تعادل بازار وجود دارد و هر دوی آنها برای تعیین تعادل کلی اقتصاد مورد مطالعه قرار می گیرند. این دو نوع تعادل بازار به یکدیگر وابسته هستند. در حالی که تعادل جزئی نقطه شروع تعیین و تجزیه و تحلیل است، تعادل عمومی یک قدم جلوتر است.
1) تعادل جزئی
در این حالت، تعادل به طور جزئی یا بهتر بگوییم فقط مربوط به یک نهاد، یک شرکت یا یک فرد واحد است. یک متغیر همیشه یک واحد صرف است که میتواند یک شرکت، یک صنعت یا حوزه فعالیت و یا یک مشتری باشد. مبنای این نوع تعادل بر اساس یک محدوده انتخاب شده یا جزئی از داده ها است. این نوع تحلیل فقط بر روی بخش خاصی از اقتصاد انجام میشود. روش تعادل جزئی به عنوان نقطه شروع تعادل عمومی عمل میکند و برای پیش بینی تغییرات در عوامل اقتصادی بسیار مفید است.
2) تعادل عمومی
همان طور که از نام آن پیداست، تعادل عمومی بر خلاف تعادل جزئی که با موجودیتها یا واحدها سر و کار دارد، به متغیرهای کلی میپردازد. تعادل عمومی تک تک واحدها را به عنوان یک موجودیت بزرگ در نظر میگیرد. از آنجایی که تعادل عمومی، به دلیل ماهیت اطلاعات جمع آوری شده، از نظر ماهیت گستردهتر از تعادل جزئی است، از تعادل جزئی پیروی میکند. تعادل عمومی برای تعریف اقتصاد کل بسیار مفید است و مشکلات بازار را به عنوان یک کل در نظر میگیرد. تعادل عمومی ارتباط متقابل بین بخشها یا نهادهای مختلف یک اقتصاد را تعیین میکند.
نظریه تعادل عمومی با نام تعادل والراسی نیز شناخته میشود که نام آن از ریاضی دان و اقتصاددان فرانسوی لئون والراس (1834-1910) اخذ شده است. والراس اولین کسی بود که این ایده را مطالعه و به آن رسمیت بخشید.
عوامل موثر بر تعادل بازار
عوامل گوناگونی بر تعادل بازار تاثیر میگذارند. این عوامل عبارتند از:
1- تقاضای مازاد: تقاضای مازاد معمولا نقطه تعادل را تغییر میدهد و بی ثباتی به وجود میآورد. در این وضعیت قیمتها افزایش مییابد و برای مدت طولانی تا زمانی که تقاضا فروکش نکند افزایش قیمتها ادامه مییابد. این امر منجر به عدم تعادل بازار میشود.
2- عرضه مازاد: در این حالت قیمتها کاهش مییابد و کسب و کارها و شرکتها قادر به کسب سود از محصولات و خدمات خود نیستند. عرضه بیش از حد، مجدداً تعادل را تغییر میدهد و منجر به ناپایداری میشود.
3- تغییرات هم در تقاضا و هم در عرضه: زمانهای خاصی وجود دارد که تغییر در تقاضا و عرضه اجتناب ناپذیر است. در این موارد، تعادل بازار به هم میریزد و با یک واریانس عمده تغییر میکند یا جابهجا میشود. هم عرضه و هم تقاضا در پی بروز مواردی مانند تغییر در دولت حاکم، قوانین، بلایای طبیعی و غیره تحت تأثیر قرار میگیرند.
4- عوامل رقابتی: سطح رقابت در یک صنعت یا حوزه تجاری خاص، اغلب بر قیمتها تأثیر میگذارد و در نتیجه تعادل بازار را دستخوش بی ثباتی میکند. در یک بازار رقابتی، هزینه کم منجر به حجم بالاتر و هزینههای بالا منجر به حجم کمتر میشود و در هر دو حالت استراتژیهای قیمت گذاری بر تعادل بازار تأثیر میگذارند، زیرا زنجیره عرضه و تقاضا مختل میشود. محصولات با قیمت متوسط نزدیک به نقطه تعادل هستند اما نمیتوانند افراد و مصرف کنندگان با درآمد متوسط را جذب کنند، زیرا تعداد کمی از این افراد به سمت محصولات ارزان قیمت و تعداد دیگری نیز به سمت انواع دیگر محصولات سوق مییابند.
5- عوامل راهبردی یا استراتژیک: جدا از مواردی که در بالا ذکر شد، عوامل متعدد دیگری نیز میتوانند بر تعادل بازار تأثیر بگذارد، مانند سیاستهای دولتها، عوامل سیاسی و قانونی، آب و هوا، ماهیت تقاضا، تغییر ذائقه مردم و …. برای رسیدن به تعادل بازار، کسب و کارها و شرکتها باید همواره آماده تغییر در قیمتها باشند و شیوههای قیمت گذاری مبتکرانهای داشته باشند.
اهمیت تعادل بازار
تعادل بازار از جنبههای مختلفی حائز اهمیت است:
رکود: مفهوم تعادل بازار یک مفهوم تئوریک است، به همین دلیل در عمل نمیتوان آن را دنبال کرد، حتی اگر کسی بخواهد این کار را انجام دهد. بدیهی است که اگر تقاضا با عرضه همیشه برابر باشد به رکود در بازار منجر خواهد شد. مطالعه و بررسی تعادل بازار کمک زیادی به تعیین عوامل مهم و تاثیرگذار بر تعادل بازار میکند.
رفاه از دست رفته: در علم اقتصاد به از دست دادن بهرهوری اقتصادی، رفاه از دست رفته گفته میشود که اغلب ناشی از عواملی چون انحصار، اثرات جانبی یا حداقل دستمزد است. اگر تعادل بازار حاصل نشود، بسیاری از شرکتها به دلیل به حداکثر نرساندن تولیدات مازاد دچار رفاه از دست رفته میشوند. شرکتهای بزرگی مانند گوگل اگر قرار بود محصولات و خدمات خود را با قیمتهای متعادل به فروش برسانند، متفاوت از آنچه امروز هستند میبودند.
هزینه: شرکتها و کسب و کارها میتوانند هزینههای خود را به طور چشمگیری کاهش دهند، به شرطی که هزینههایی مثل هزینه تولید، هزینه مدیریت موجودی و بسیاری از هزینههای دیگر را که به دلیل عدم تعادل بازار متحمل میشوند به تعادل برسانند. این هزینههای کاهش یافته بعدها میتواند به مشتریان منتقل شود و باعث کاهش قیمتها شود.
مزایای تعادل بازار
از جمله مزایای تعادل بازار میتوان به این موارد اشاره کرد:
- تعادل بازار کمک میکند تا هر کسب و کار و شرکتی به نقطه تعادلی که ایدهآل و مطلوب حوزه فعالیت آنها است برسد.
- تعادل بازار به همه کسب و کارها، فعال در هر صنعت و حوزهای کمک میکند تا حداقل نقطه تعادل خود را ترسیم و به صورت عددی تعیین نمایند.
- تعادل بازار برای تمامی شرکتها و تک تک نهادها و همچنین هر اقتصادی به صورت یک کل قابل اجرا است.
معایب تعادل بازار
با وجود مزایایی که تعادل بازار دارد باید به معایب آن نیز اشاره کرد:
- از نظر تئوری، ممکن است بتوان تعادل بازار را مشخص کرد، اما عملاً دستیابی به تعادل بازار به صورت کامل برای شرکتها غیرممکن است، زیرا عرضه و تقاضا هرگز نمیتوانند برابر باشند. یک کسب و کار نمیتواند تعداد دقیق واحدهایی را که ممکن است در سال جاری فروخته شود مشخص کند و مشتریان نیز نمیتوانند قدرت خرید خود را تعیین کنند.
- در صورت دستیابی به تعادل بازار کامل که ممکن است بر رشد بیشتر شرکت تأثیر بگذارد، هیچ سودی برای شرکتها حاصل نخواهد شد. این موضوع بر بقای آن شرکت در بازار نیز تاثیر خواهد گذاشت.
- محاسبه تعادل بازار برای صنایع کالای تند مصرف (FMCG) یا سایر بخش هایی که تقاضا در آنها زیاد است و تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارند سخت و خسته کننده است. در چنین مواردی یک عدد دلخواه نزدیک به تقاضای واقعی در نظر گرفته میشود و ممکن است در تعیین تعادل بازار دقیق نباشد.
سخن آخر
آیا قیمت هایی که هنگام ورود به یک فروشگاه مشاهده میکنیم، قیمتهای تعادلی رقابتی هستند؟ اول از همه، بسیاری از بازارها کاملاً رقابتی نیستند (یعنی برخی از شرکتها یا مصرف کنندگان قدرت بازار را در اختیار دارند و بنابراین قیمتها در این بازارها قیمتهایی نیستند که ما انتظار داریم در یک بازار کاملاً رقابتی ببینیم). دوم، قیمت تعادلی یک کالا یا خدمات خاص به عوامل زیادی بستگی دارد (به عنوان مثال، قیمت کالاهای مرتبط، مثل کالاهای مکمل و جایگزینها، درآمد مصرف کنندگان، هزینههای تولیدکنندگان، سلیقهها، انتظارات و غیره). بسیاری از این عوامل بر عملکرد عرضه یا تقاضا (و در برخی موارد هر دو) تأثیر میگذارند و به طور مکرر در طول زمان تغییر میکنند.
بنابراین، قیمت کالاها و خدمات در بازار نیز در طول زمان در نوسان است و قیمتهایی که در مغازهها و فروشگاهها مشاهده میکنیم ممکن است بالاتر یا کمتر از قیمت تعادلی باشد. این شرایط عرضه مازاد یا مازاد تقاضا فقط موقتی است و همانطور که میدانیم قیمتها به سمت قیمت تعادلی حرکت میکنند و انتظار میرود قیمتهایی که مشاهده میکنیم حول قیمت تعادلی در نوسان باشند.
منابع: https://inomics.com/ – https://www.marketing91.com/